اینم داستان ا/ت و تهیونگ بخونید پاین 👇👇.
سلام دوستان عزیزم من اومدم با یک داستان پر هیجان ا/ت و تهیونگ اینجا معرفی اعضا است (سلام من کیم تهیونگ هستم 19 ساله از کره جنوبی من در شهر سئول به دنیا آمدم و در همانجا فارغالتحصیل شدم و به دانشگاه갈색(براون) اومدم. مشخصات ضاهری من 👇🏻 یک پسر خیلی خوشتیپ با مو های خرمایی چشمان خرمایی متمایل به روشن ~~~~~~~~~~~ تنها تفاوت من با انسان ها این است که من خون اشامم و قدرت های ماورایی دارم 😈 ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ (سلام من ا/ت...سلام من ا/ت هستم. 19 ساله از کره جنوبی من در شهر بوسان به دنیا آمدم. من به همراه مادرم در 13 سالگی به شهر سئول آمدیم من وقتی دو سالم بود پدرم در تصادف مرد. و از اون به بعد من و مادرم با پدر بزرگ و مادر بزرگم زندگی میکردم. دقیقا یادمه که وقتی 12 سالم بو مادر بزرگم مُرد. و پدر بزرگم از غم مادر بزرگم دقیقا یک سال بعد مُرِد. و من و مادر برای اینگه ناراحتی و خاطرات بد مادرم رفع و فراموش شه به شهر سئول آمدیم. 🌃 ¿مشخصات.ظاهري من¡¿ 👇🏻 دختر زیبا و کیوت 😍 با مو های بلند طلایی 🥰 با چشمان آبی به رنگ دریا🌊 راستی من تازه فارغ التحصیل شدم. و در دانشگاه 내 일(کارمن) تحصیل میکنم.)با صدای گوشیک از خواب بیدار شدم 😴🥱 و یک نگاهی یه ساعت انداختم ساعت دقیقا هفت بود و من میبایس ساعت 7:30 مدرسه باشم و از خونه تا مدرسه حدود نیم ساعت راه است...😱 بل آخره بلند شدم و جلوی آینه رفتم و با قیافه درو داغون🥴 خودم از خنده روی زمین ولو شدم.😂🤣 بعد به سمت دستشویی رفتم دستو صورتمو شستم و فرم مدرسه را پوشیدم به سمت پاین رفتم. دیدم مامانم داخل آشپز خانه درحال آماده کردن صبحانه است. 😋🙂 رفتم کنار مامانم ومامانم با دیدن من یک لبخند خیلی کیوت زد و گفت: صبح بخیر ا/ت. خوبی؟ خوب خوابیدی ¿¡؟ ا/ت :سلام مامان بله خوبم. بله عالی بود. مامان ا/ت :بیا بشین صبحانتو بخور امروز خودم میرسونمت چون اگه پیاده بری دیر میرسی.😉 ا/ت:وای مرسی مامان😘 (با صدای خوشحالی و بلند گفتی) و بدو رفتی توی بقل مامانت و محکم بقلش کردی 😇 بعد از تمام کردن صبحانه سوار ماشین شدید 🚘 و به سمت مدرسه حرکت کردید وقتی دم در مدرسه رسیدید به ساعت نگاه کردی🕢 دیدی هنوز 7:22 دقیقه است و یک اوفففف بلند کردی و خدارو شکر کردی که دیر نرسیدی مدرسه (°~°) وارد مدرسه شدی و به همه سلام کردی و وارد کلاسشدی. نشستی روی صندلیت و بعد از پنج دقیقه معلم وارد کلاس شد 👩🏻🏫 همه همزمان بلند شدید و سلام کردید (شما دوست صمیمی نداشتید اما خیلیا دوست داشتن با تو دوست صمیمی باشن) بقل دستی من یک پسر است به نام جک اکسون که معمولا صداش میکنن جکی من به شدت ازش بدم میاد اما دیگه باید تحمل کرد 😁 ...معلمون گفت:بچه ها شما در دو هفته دیگه امتحان دارید و هر کس در این امتحان نمره بالا تر را بگیرد به دانشگاه بین المللی ( براون) 갈색 منتقل میشه... فقط یا دتون باشه نه برای این ازمون بلکه برای همه آزمون ها باید تلاش کنید اگه اگه .... فعلا تمام
۲۵.۵k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.