𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝⁵⁴[𝙻𝙰𝚂𝚃 𝙿𝙰𝚁𝚃]
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
لیا :سـ... سرورم ... مــ... من هـــ... همـ همیشه بـــ... به شــ... شما علاقه مند بودم ... ازتون عذر مــ... میخوام کــ... که...
لیا نتوانست حرفش را تکمیل کند ...اون با چشمان باز بغل معشوقه اش تمام کرد ...
جونگکوک دستی به صورت لیا می کشد و چشمانش را می بندد ...
اون کمی دلش برای ان دختر گرفت ...
هایون هم همینطور ...
............................................................
جونگکوک با دیدن مرد و زن روبه رویش شگفت زده شده یود ...
جونگکوک : یاع پارک جیمین ...جانگ سویا ...
[پرش زمانی به شب ]
جونگکوک و هایون ، جیمین و سویا، تهیونگ و جانگ می و البته هوسوک و جینا کنار هم نشسته بودند و باهم میگفتند و می خندیدند ...
جانگ می : سویاشی جان من تو بارداری ؟
سویا :بله ...هعی
هایون :خاک بر سرت کنن پارک جیمین ...همون سال اول زندگی آخه ؟
جیمین :خاک بر سر شوهرت ...جونگکوک یکماه تو اقامتگاهت رفت و آمد میکرد دوباره باردار شدی...
جانگ می :یاع ...تو از کجا اینقدر خبر های دقیقی داری ؟
جیمین :به من هیچ ربطی نداره تو با مرد دهن لقی مثل کیم تهیونگ ازدواج کردی ...
........................................................
وقتی تو نیستی انگار نور از من گرفته شده است.
بیا همیشه باهم مهربون باشیم، بیا همیشه کنار هم باشیم.
من برای تو واقعا میمیرم.
من و تو بهتر از هرکس دیگه ای همدیگر را درک می کنیم خورشیدِ من، این بادهای طوفانی نباید مارا از پا دربیاورد!
یک روز بالاخره آسمان صاف میشود. ما در شادی ها و غم ها، روزهای طوفانی و صاف، دعوا و آشتی ها، در میان تک تک خندهای از ته دلمان در میان اشک های یک دیگر، در گذشته و حال و آینده، در ان لحظه ای که زخمی شدیم و در آن لحظه ای که مرحمی بر روی زخم ها میشویم کنار هم هستیم ، همیشه و همیشه.
_بخشی از دفترچه خاطرات کیم هایون ...
بیست و هفتمین ملکه کشور بزرگ گوریو ...
همسر اول امپراطور جئون جونگکوک
#Park_Jiyoon
#Im_Monster
𝙿𝚊𝚛𝚝⁵⁴[𝙻𝙰𝚂𝚃 𝙿𝙰𝚁𝚃]
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
لیا :سـ... سرورم ... مــ... من هـــ... همـ همیشه بـــ... به شــ... شما علاقه مند بودم ... ازتون عذر مــ... میخوام کــ... که...
لیا نتوانست حرفش را تکمیل کند ...اون با چشمان باز بغل معشوقه اش تمام کرد ...
جونگکوک دستی به صورت لیا می کشد و چشمانش را می بندد ...
اون کمی دلش برای ان دختر گرفت ...
هایون هم همینطور ...
............................................................
جونگکوک با دیدن مرد و زن روبه رویش شگفت زده شده یود ...
جونگکوک : یاع پارک جیمین ...جانگ سویا ...
[پرش زمانی به شب ]
جونگکوک و هایون ، جیمین و سویا، تهیونگ و جانگ می و البته هوسوک و جینا کنار هم نشسته بودند و باهم میگفتند و می خندیدند ...
جانگ می : سویاشی جان من تو بارداری ؟
سویا :بله ...هعی
هایون :خاک بر سرت کنن پارک جیمین ...همون سال اول زندگی آخه ؟
جیمین :خاک بر سر شوهرت ...جونگکوک یکماه تو اقامتگاهت رفت و آمد میکرد دوباره باردار شدی...
جانگ می :یاع ...تو از کجا اینقدر خبر های دقیقی داری ؟
جیمین :به من هیچ ربطی نداره تو با مرد دهن لقی مثل کیم تهیونگ ازدواج کردی ...
........................................................
وقتی تو نیستی انگار نور از من گرفته شده است.
بیا همیشه باهم مهربون باشیم، بیا همیشه کنار هم باشیم.
من برای تو واقعا میمیرم.
من و تو بهتر از هرکس دیگه ای همدیگر را درک می کنیم خورشیدِ من، این بادهای طوفانی نباید مارا از پا دربیاورد!
یک روز بالاخره آسمان صاف میشود. ما در شادی ها و غم ها، روزهای طوفانی و صاف، دعوا و آشتی ها، در میان تک تک خندهای از ته دلمان در میان اشک های یک دیگر، در گذشته و حال و آینده، در ان لحظه ای که زخمی شدیم و در آن لحظه ای که مرحمی بر روی زخم ها میشویم کنار هم هستیم ، همیشه و همیشه.
_بخشی از دفترچه خاطرات کیم هایون ...
بیست و هفتمین ملکه کشور بزرگ گوریو ...
همسر اول امپراطور جئون جونگکوک
#Park_Jiyoon
#Im_Monster
۴.۵k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.