یین و یانگ (پارت ۱۱)
رسیدم جلوی مدرسه . فضای سبز و قشنگش مثل همون روزی بود که اومدم ثبت نام . کلی دانش آموز داشتن به سمت ساختمون مدرسه می رفتن ، منم بینشون به سمت ساختمون رفتم . هر کس چشمش بهم می افتاد ، با تعجب نگاه می کرد و با بغلیش پچ پچ می کرد . با اون چشم های درشت و قیافه ی
خاورمیانه ای مثل گاو پیشونی سفید وسطشون بودم (البته که به خاطر خوشگلی بی اندازه ا/ت خانوم هم بوده) . توی راهرو حتی بچه های بیشتری بهم زل زدن و در اون حال دلم می خواست آب بشم برم توی زمین .
بالاخره به دفتر رسیدم . از معلم کلید کمدم و برنامه های کلاسیم و شماره کلاسم رو گرفتم . رفتم کمدم رو پیدا کردم و کتم رو داخلش آویزون کردم . زنگ خورد و همه بچه ها به سمت کلاس ها هجوم بردن . منم دم در کلاسم وایسادم تا معلم بیاد . معلم که اومد ، با خوشرویی باهام احوال پرسی کرد و منو برد داخل کلاس . دانش آموزا به معلم سلام کردند . معلم گفت : سلام بچه ها. به دانش آموز جدیدمون سلام کنین . رو کرد به من و گفت : خودت رو معرفی کن و لبخند دلنشینی زد . تعظیم کوتاهی کردم و گفتم : سلام من کیم ا/ت هستم (نام خانوادگیش رو عوض کرده وقتی اومد کره ) . میدونم برای خیلی هاتون سواله پس خودم میگم . بله ، من کره ای نیستم و ایرانیم . امیدوارم سال خوبی کنار هم داشته باشیم . بچه ها شروع کردن دست زدن و چند نفر داد زدن : خیلی خوشگلی ! البته که یکی دو نفر از اون حسودای همیشگی کلاس دست نزدن و چشم هاشون رو توی کاسه چرخوندن . معلم گفت : اونجا ، برو کنار سویون بشین . توی ردیف وسط نیمکت چهارم ، کنار یه دختر یه صندلی خالی بود . منم رفتم نشستم . زنگ اول ریاضی داشتیم . معلم گفت : صفحه ۳۳ رو باز کنید . یکی یکی صداتون میزنم که بیاید پای تخته حل کنید . چند نفری رفتن و سوال حل کردن . تا اینکه یهو اسم من رو صدا زد . معلم گفت : کیم ا/ت بیا پای تخته و سوال ۴ رو حل کن . دیدم که یه دختر با لبخند شیطانی نگام کرد و لب زد : موفق باشی و شروع کرد خندیدن . معلم گفت : چو اون وو ! ساکت باش . دلم خنک شد . پس اسمش چو او وو ... بلند شدم و رفتم پای تخته . همه از جمله معلم فکر می کردن که الان توش گیره می کنم و هیچی بلد نیستم (لازم به ذکره معلم قصد بدی نداره و دلسوز ا/ت هستش ) . ولی در عرض چند ثانیه سوال رو حل کردم و رفتم نشستم . همه با تعجب نگاه می کردن حتی معلم . معلم زیر لبی با خودش گفت : مثل اینکه یه شاگرد اول جدید
داریم ...
#فیک_بی_تی_اس#جونگ_کوک
خاورمیانه ای مثل گاو پیشونی سفید وسطشون بودم (البته که به خاطر خوشگلی بی اندازه ا/ت خانوم هم بوده) . توی راهرو حتی بچه های بیشتری بهم زل زدن و در اون حال دلم می خواست آب بشم برم توی زمین .
بالاخره به دفتر رسیدم . از معلم کلید کمدم و برنامه های کلاسیم و شماره کلاسم رو گرفتم . رفتم کمدم رو پیدا کردم و کتم رو داخلش آویزون کردم . زنگ خورد و همه بچه ها به سمت کلاس ها هجوم بردن . منم دم در کلاسم وایسادم تا معلم بیاد . معلم که اومد ، با خوشرویی باهام احوال پرسی کرد و منو برد داخل کلاس . دانش آموزا به معلم سلام کردند . معلم گفت : سلام بچه ها. به دانش آموز جدیدمون سلام کنین . رو کرد به من و گفت : خودت رو معرفی کن و لبخند دلنشینی زد . تعظیم کوتاهی کردم و گفتم : سلام من کیم ا/ت هستم (نام خانوادگیش رو عوض کرده وقتی اومد کره ) . میدونم برای خیلی هاتون سواله پس خودم میگم . بله ، من کره ای نیستم و ایرانیم . امیدوارم سال خوبی کنار هم داشته باشیم . بچه ها شروع کردن دست زدن و چند نفر داد زدن : خیلی خوشگلی ! البته که یکی دو نفر از اون حسودای همیشگی کلاس دست نزدن و چشم هاشون رو توی کاسه چرخوندن . معلم گفت : اونجا ، برو کنار سویون بشین . توی ردیف وسط نیمکت چهارم ، کنار یه دختر یه صندلی خالی بود . منم رفتم نشستم . زنگ اول ریاضی داشتیم . معلم گفت : صفحه ۳۳ رو باز کنید . یکی یکی صداتون میزنم که بیاید پای تخته حل کنید . چند نفری رفتن و سوال حل کردن . تا اینکه یهو اسم من رو صدا زد . معلم گفت : کیم ا/ت بیا پای تخته و سوال ۴ رو حل کن . دیدم که یه دختر با لبخند شیطانی نگام کرد و لب زد : موفق باشی و شروع کرد خندیدن . معلم گفت : چو اون وو ! ساکت باش . دلم خنک شد . پس اسمش چو او وو ... بلند شدم و رفتم پای تخته . همه از جمله معلم فکر می کردن که الان توش گیره می کنم و هیچی بلد نیستم (لازم به ذکره معلم قصد بدی نداره و دلسوز ا/ت هستش ) . ولی در عرض چند ثانیه سوال رو حل کردم و رفتم نشستم . همه با تعجب نگاه می کردن حتی معلم . معلم زیر لبی با خودش گفت : مثل اینکه یه شاگرد اول جدید
داریم ...
#فیک_بی_تی_اس#جونگ_کوک
۱۱.۷k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.