بچه ها امروز داشتم گرنی۱رو بازی میکردم(اولین بارم بود) زی
بچه ها امروز داشتم گرنی۱رو بازی میکردم(اولین بارم بود) زیر تخت قایم شده بودم تا اومدم بالا ننه بزرگه اومد تو اتاقه(دادم خواهرم بزاره رو لول اسون از کرمش گذاشت رو بینهایت😑) سریع دوباره رفتم زیر تخت اما دیر شده بود منو دید جلو در بود که خیلییییی یهویی(ننه بزرگه سریع بود سرعتش) خم شد زیر تخت رو دید(کسایی که بازی کردن میدونن چطوری) و منم جیغ زدم خییییلیی یهویی اومد زهرم ترکید و بله قلبم اودم تو دهنم یک بار دیگه هم روز پنجم بود منو گیر اورد با چماقش منو زد یک سیلی هم زد باممم پخت زمین شدم زمین شکست منم اوفتادم طبقه پایین(😑) یک بار داشتم از یک اتاق می اومدم از شانس گوهم(با عرض پوزش) دقیقا اونجا بود خواستم فرار کنم که دیگه دیر بود هیییییییییی مردم بله دیگه تمام تمام (همش داشتم میمردم🥹)
۵۳۷
۱۴ دی ۱۴۰۳