جوجه اردک زشت پارت۱۲ بخش دوم
قسمت دوازدهم
بخش دوم
با گذاشتن آهنگ کلاسیک همه زوجا دست در دست هم رفتن وسط تا بهم تانگو برقصن داشتم با لبخند به رقصشون نگاه میکردم که دست شخصی جلوم دراز شد سرمو بلند کردم
_ افتخار یه دور رقصو میدی بانو؟.
لونا:نه نه ممنون میل به رقصیدن ندارم
پسره نگاهی از سر تا پا بهم انداخت
_ چطور بانویی به زیبایی شما میل رقصیدن با مرد جذابی مثل منو نداره؟.
کوک:چون درخواست رقص منو قبول کرده!.
با اومدن جونگکوک سرمو پایین انداختم.
_ عااا ببخشید.
با گفتن این حرفش احساس کردم ازمون دور شد.
کوک:اوم خوشگل شدی.
سرمو آوردم بالا و به چشماش نگاه کردم
لونا:ممنون تو هم خوشتیپ شدی.
کوک:میدونم.نظرت درباره ای به رقص چیه.
دستشو سمتم دراز کردم بدم نمیومد یه دور رقص باهاش برم برای همین دستمو داخل دستش گذاشتم و به سمت پیست رقص حرکت کردیم........
با قطع شدن آهنگ از جونگکوک جدا شدم.تک خنده ای کردم که گفت.
کوک:چرا میخندی.
لونا:این اولین رقصم بود.
کوک:ولی خوب میرقصیدی
سرمو تکون دادم
لونا:تو هم خوب میرقصیدی، عا من میرم سر جای قبلیم میشینم فعلا.
سرشو تکون داد.رفتم سر جای قبلیم نشستم بعد از چند دقیقه با دست جیغ فهمیدم زوجای اصلی این مجلس اومدن اصلا خوشم نمیومد شوگا رو کنار جولیا ببینم.
شوگا
رفتم روی صحنه و شروع کردم به زدن حرفای از پیش تعیین شده.با دیدن مامان بزرگم تعجب کردم ،برام جای سوال بود اینجا چیکار میکرد.نمیدونستم چیکار کنم حاضر بودم با جولیا نامزد کنم ولی نمیخواستم لونا رو بازیچه خودم بگیرم.
لونا:
از جام بلند شدم باید زودتر کارمو انجام میداد برای همین با قدمای بلند خودمو رسوندم روی صحنه شوگا با دیدنم تعجب کرد رفتم روبه روش ایستاد.
شوگا:اینجا چیکار میکنی؟.
لونا:خودت گفتی بیام ببوسمت الانم میخوام ببوسمت.
با دستام صورتشو قاب کردم خواست حرفی بزنه که به گذاشتن لبام روی لبام نزاشتم چیزی بگه.صدای همهمه کسایی که اونجا بودن دراومده بود.خودمم نمیدونستم دارم چیکار میکنم..بعد از چند دقیقه لبامو از روی لباش برداشتم و بهش نگاه کردم...اخمی کرد و دستمو گرفت و منو با خودش کشوند و برد پشت صحنه.کسی اونجا نبود دستاشو داخل جیب کتش فرو کرد و با اعصبانیت گفت.
شوگا:میدونی چیکار کردی؟.
پوزخندی زدم
لونا:کاری که تو گفتی رو انجام دادم چیه نکنه از جولیا خوشت میاد و نمیخواستی نامزدیتو باهاش بهم بزنی؟.
کلافه دستی بای موهاش کشید.
شوگا:نه اینطور نیست
لونا:پس چیه؟.
نقسشو داد بیرون.
شوگا:مامان بزرگم الان فک میکنه بین من تو رابطیه.
لونا:خب!؟
شوگا:باید این چندوقته که اینجا ساکن میشه اعدا کنیم که خودمون رو دوست داریم.
احساس میکردم نفس کشیدن برام سخت شده.
لونا:تو... تو خیلی احمقی گفتی بیام ببوسمت که اینجور شه؟.
خونسرد نگام کرد.
شوگا:تقصیر خودته اول باید حرفمو میشنیدی بعد میبوسیدی.
پایان پارت
امیدوارم خوشتون بیاد
لایک یادتون نره گلااااا
بخش دوم
با گذاشتن آهنگ کلاسیک همه زوجا دست در دست هم رفتن وسط تا بهم تانگو برقصن داشتم با لبخند به رقصشون نگاه میکردم که دست شخصی جلوم دراز شد سرمو بلند کردم
_ افتخار یه دور رقصو میدی بانو؟.
لونا:نه نه ممنون میل به رقصیدن ندارم
پسره نگاهی از سر تا پا بهم انداخت
_ چطور بانویی به زیبایی شما میل رقصیدن با مرد جذابی مثل منو نداره؟.
کوک:چون درخواست رقص منو قبول کرده!.
با اومدن جونگکوک سرمو پایین انداختم.
_ عااا ببخشید.
با گفتن این حرفش احساس کردم ازمون دور شد.
کوک:اوم خوشگل شدی.
سرمو آوردم بالا و به چشماش نگاه کردم
لونا:ممنون تو هم خوشتیپ شدی.
کوک:میدونم.نظرت درباره ای به رقص چیه.
دستشو سمتم دراز کردم بدم نمیومد یه دور رقص باهاش برم برای همین دستمو داخل دستش گذاشتم و به سمت پیست رقص حرکت کردیم........
با قطع شدن آهنگ از جونگکوک جدا شدم.تک خنده ای کردم که گفت.
کوک:چرا میخندی.
لونا:این اولین رقصم بود.
کوک:ولی خوب میرقصیدی
سرمو تکون دادم
لونا:تو هم خوب میرقصیدی، عا من میرم سر جای قبلیم میشینم فعلا.
سرشو تکون داد.رفتم سر جای قبلیم نشستم بعد از چند دقیقه با دست جیغ فهمیدم زوجای اصلی این مجلس اومدن اصلا خوشم نمیومد شوگا رو کنار جولیا ببینم.
شوگا
رفتم روی صحنه و شروع کردم به زدن حرفای از پیش تعیین شده.با دیدن مامان بزرگم تعجب کردم ،برام جای سوال بود اینجا چیکار میکرد.نمیدونستم چیکار کنم حاضر بودم با جولیا نامزد کنم ولی نمیخواستم لونا رو بازیچه خودم بگیرم.
لونا:
از جام بلند شدم باید زودتر کارمو انجام میداد برای همین با قدمای بلند خودمو رسوندم روی صحنه شوگا با دیدنم تعجب کرد رفتم روبه روش ایستاد.
شوگا:اینجا چیکار میکنی؟.
لونا:خودت گفتی بیام ببوسمت الانم میخوام ببوسمت.
با دستام صورتشو قاب کردم خواست حرفی بزنه که به گذاشتن لبام روی لبام نزاشتم چیزی بگه.صدای همهمه کسایی که اونجا بودن دراومده بود.خودمم نمیدونستم دارم چیکار میکنم..بعد از چند دقیقه لبامو از روی لباش برداشتم و بهش نگاه کردم...اخمی کرد و دستمو گرفت و منو با خودش کشوند و برد پشت صحنه.کسی اونجا نبود دستاشو داخل جیب کتش فرو کرد و با اعصبانیت گفت.
شوگا:میدونی چیکار کردی؟.
پوزخندی زدم
لونا:کاری که تو گفتی رو انجام دادم چیه نکنه از جولیا خوشت میاد و نمیخواستی نامزدیتو باهاش بهم بزنی؟.
کلافه دستی بای موهاش کشید.
شوگا:نه اینطور نیست
لونا:پس چیه؟.
نقسشو داد بیرون.
شوگا:مامان بزرگم الان فک میکنه بین من تو رابطیه.
لونا:خب!؟
شوگا:باید این چندوقته که اینجا ساکن میشه اعدا کنیم که خودمون رو دوست داریم.
احساس میکردم نفس کشیدن برام سخت شده.
لونا:تو... تو خیلی احمقی گفتی بیام ببوسمت که اینجور شه؟.
خونسرد نگام کرد.
شوگا:تقصیر خودته اول باید حرفمو میشنیدی بعد میبوسیدی.
پایان پارت
امیدوارم خوشتون بیاد
لایک یادتون نره گلااااا
۲۱.۰k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.