پارت ۱۷
تهیون کوک صبح تو تخت باهم بیدار شدن
_آهه بیبی بانی نگفتی اینقدر خوب میتونی آدم رام کنی دیشب لذت بردم هه
_هه میبینم حال کردی
*زنگ گوشی*
جین: آقای کیم امروزم نمیاین؟
_مگه بهت نگفتم تا یه هفته نیستم و کار دارم نه نمیام
_ای خدا باشه
کوک که لخت بود بلند شد و نگاهی به خودش انداخت تمام بدنش کبود شده بود حتی رو گردنش تهیونگ همینطور
تهیونگ کوک رو زد کنار
_ یه اوله صبحی هم بریم بیبی
_چرا که نه
کوک جلوی تهیونگ زانو زد و بوسه ای روی دی*ک ته ته زد و و چند بار مثل آبنبات مکیدش و کارشون تموم شد و...
_آهه بیبی بانی نگفتی اینقدر خوب میتونی آدم رام کنی دیشب لذت بردم هه
_هه میبینم حال کردی
*زنگ گوشی*
جین: آقای کیم امروزم نمیاین؟
_مگه بهت نگفتم تا یه هفته نیستم و کار دارم نه نمیام
_ای خدا باشه
کوک که لخت بود بلند شد و نگاهی به خودش انداخت تمام بدنش کبود شده بود حتی رو گردنش تهیونگ همینطور
تهیونگ کوک رو زد کنار
_ یه اوله صبحی هم بریم بیبی
_چرا که نه
کوک جلوی تهیونگ زانو زد و بوسه ای روی دی*ک ته ته زد و و چند بار مثل آبنبات مکیدش و کارشون تموم شد و...
۱۸۰
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.