*مایکی رفت عروسک بخره و ایزانا رفت دستبند بخره*
*مایکی رفت عروسک بخره و ایزانا رفت دستبند بخره*
*اما رفت تو حیاط و دید سوزو داره سگا رو ناز میکنه و آروم میخنده*
*اما به کاکوچو اشاره میکنه که بره*
*کاکوچو هم سری تکون میده و میره*
اما: سوزو، نظرت چیه یه روز دیگه بریم خرید دخترونه
سوزو: براچی؟
اما: امروز مودش نیست، قبول داری؟
سوزو: نه:/
اما: خو به من چه، اومدم بهت بگم نمیریم:/
سوزو: اما، خیلی بیشعوری
اما: بی ادب
سوزو: جانم؟
اما: خوبه خودتم میدونی ادب نداری😂
سوزو: بستگی داره
اما: اونو که خوب خوب میدونم خانومم
سوزو: حالا چرا کنسل کردین یهو؟
اما: گفتم که مودش نیست، بذار برای یه وقت دیگه، حالا تایم زیاده، راستی، مایکی و ایزانا شمارتو دارن؟
سوزو: اطلاعی ندارم
اما: باوشه خو ازشون میپرسم
سوزو: اما؟
اما: بله؟
سوزو: میشه بعدا بقیه ی پسرا هم بهم معرفی کنی؟ من فقط تاکه و دوستاش و دراکن رو میشناسم
اما: دراکن رو از کجا میشناسی؟ 😊🔪
سوزو: داداش یه قرنه عاشقشی و عاشقته، من پدرم در اومد انقدر فکر کردم چطوری برسونمتون به هم، یکم دیگه اگه تو و دراکن و هینا و تاکه ازدواج نکنین، به عنوان فسیلای عاشق شناخته میشین، به خدااا، کشتین مانا، یه عاشقتم بگو تموم شه دیگه
اما: خو روم نمیشه
سوزو: داداش 1۹ ساله عاشق همیننننننننننن، از بچگی مث شوهرررر بالا سرتتتت بودهههه، بعد میگی روممم نمیشهههه؟؟؟؟؟! بکشمتتتت؟؟؟ خیر سرت پررو عــه اکیپ تویی، ای خدا، عشق چیکار میکنه با آدم
اما: خودت ببند دادا، دو روز دیگه که عاشق داداشام شدی میفهمی، بعدشم، یه بار برای فعال کردن حسادت دراکن رفتم با تاکه، اما فهمید و به کتف راستش هم نگرفت
سوزو: شاید شبش هزار بار تاکه رو کشته
اما: وا؟
سوزو: فکر نکنم دراکن کسی باشه که احساساتش رو بروز بده، البته که نه اگه آدمش بود الان باید یه بچه کوچولو منو خاله صدا میکرد، پس شاید شب که تنها بوده هزار بار تاکه رو کشته
اما: خو بروز ندادن احساسش به چه درد من میخوره، خو بیاد منو بگیر کفاثتتتت!!!
سوزو: متاسفم، اما در مسئله ی گرفتن نمیدونم چیکار کنم
اما: خررررر!!
سوزو: گاووووو
اما: هعی، ولی به نظرت بهم میگه دوسم داره؟ یا ناامید شم ازش
سوزو: میگه بابا، شاید فکر کرده دوسش نداری
اما: خو پدرش......... سگ را به گله برده فکر نمیکنه اگه دوسش نداشتم تا الان صدباره ازدواج کرده بودم
سوزو: اینو باید به خودش بگیاا، داداش
☆پایان پارت 26☆
لیلی: چون دیدم زیادی کرم ریختم سرتون گفتم پارت بدم🙃
گومنننن🤍🥺
*اما رفت تو حیاط و دید سوزو داره سگا رو ناز میکنه و آروم میخنده*
*اما به کاکوچو اشاره میکنه که بره*
*کاکوچو هم سری تکون میده و میره*
اما: سوزو، نظرت چیه یه روز دیگه بریم خرید دخترونه
سوزو: براچی؟
اما: امروز مودش نیست، قبول داری؟
سوزو: نه:/
اما: خو به من چه، اومدم بهت بگم نمیریم:/
سوزو: اما، خیلی بیشعوری
اما: بی ادب
سوزو: جانم؟
اما: خوبه خودتم میدونی ادب نداری😂
سوزو: بستگی داره
اما: اونو که خوب خوب میدونم خانومم
سوزو: حالا چرا کنسل کردین یهو؟
اما: گفتم که مودش نیست، بذار برای یه وقت دیگه، حالا تایم زیاده، راستی، مایکی و ایزانا شمارتو دارن؟
سوزو: اطلاعی ندارم
اما: باوشه خو ازشون میپرسم
سوزو: اما؟
اما: بله؟
سوزو: میشه بعدا بقیه ی پسرا هم بهم معرفی کنی؟ من فقط تاکه و دوستاش و دراکن رو میشناسم
اما: دراکن رو از کجا میشناسی؟ 😊🔪
سوزو: داداش یه قرنه عاشقشی و عاشقته، من پدرم در اومد انقدر فکر کردم چطوری برسونمتون به هم، یکم دیگه اگه تو و دراکن و هینا و تاکه ازدواج نکنین، به عنوان فسیلای عاشق شناخته میشین، به خدااا، کشتین مانا، یه عاشقتم بگو تموم شه دیگه
اما: خو روم نمیشه
سوزو: داداش 1۹ ساله عاشق همیننننننننننن، از بچگی مث شوهرررر بالا سرتتتت بودهههه، بعد میگی روممم نمیشهههه؟؟؟؟؟! بکشمتتتت؟؟؟ خیر سرت پررو عــه اکیپ تویی، ای خدا، عشق چیکار میکنه با آدم
اما: خودت ببند دادا، دو روز دیگه که عاشق داداشام شدی میفهمی، بعدشم، یه بار برای فعال کردن حسادت دراکن رفتم با تاکه، اما فهمید و به کتف راستش هم نگرفت
سوزو: شاید شبش هزار بار تاکه رو کشته
اما: وا؟
سوزو: فکر نکنم دراکن کسی باشه که احساساتش رو بروز بده، البته که نه اگه آدمش بود الان باید یه بچه کوچولو منو خاله صدا میکرد، پس شاید شب که تنها بوده هزار بار تاکه رو کشته
اما: خو بروز ندادن احساسش به چه درد من میخوره، خو بیاد منو بگیر کفاثتتتت!!!
سوزو: متاسفم، اما در مسئله ی گرفتن نمیدونم چیکار کنم
اما: خررررر!!
سوزو: گاووووو
اما: هعی، ولی به نظرت بهم میگه دوسم داره؟ یا ناامید شم ازش
سوزو: میگه بابا، شاید فکر کرده دوسش نداری
اما: خو پدرش......... سگ را به گله برده فکر نمیکنه اگه دوسش نداشتم تا الان صدباره ازدواج کرده بودم
سوزو: اینو باید به خودش بگیاا، داداش
☆پایان پارت 26☆
لیلی: چون دیدم زیادی کرم ریختم سرتون گفتم پارت بدم🙃
گومنننن🤍🥺
۱۱.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.