پارت ۱۷
″ویو ا.ت″
ساعت ۴ بعد از ظهره و هنوز خبری نیست فقط هوپی میدونست تولدمه مطمعنم
توی اتاق بودم و داشتم گیم میزدم که یکی چشمام و بست اروم اروم من و می برد تا اینکه وایسادیم و دستشو از روی صورتم برداشت
همه باهم:سوپرایززززززز
هنگ کرده بودم یعنی انا تولد من یادشون بود
چرا نمی تونم حرف بزنم
تا خواستم خوشحالی کنم دیدم یه دختر دستاشو دور بازوی راست کوکی حلقه کرده و لبخند زده
انگار داشتم از فشار خوردن میمردم
هوپی:ا.ت خوبی داری کبود میشی
ا.ت:من خوبم اما یه لحظه وایسید برم لباس عوض کنم بیام
هوپی:اوکی
ا.ت لباسام و عوض کردم و رفتم تو سالن چرا جمعیت همین جور داره بیشتر بیشتر میشههههه کم کم خودمم دارم گم میکنم
هوپی هوپی کو داد زدم اوپا اما انقدر صدای موسیقی زیاد بود اصن انگار صدام در نیومده عین پارتی بود شایدم بدتر...لعنتی این همون دختر نیست داره میره تو اتاق کوکیییییییییی عمرا بزارم رابطشون ادامه پیدا کنه حالا هرچی که باشه
پشت سرش داشتم میرفتم که یکی صدام کرد
تهیونگ:ا.ت داری چیکار میکنی
ا.ت:هیییییییی وای اوپا سکته کردم تروخدا قبلش بگو پشت سرمی
تهیونگ:اممم شرمنده اما چرا داری میا رو میپایی
ا.ت:چی من عمرا یعنی نه امم نه
تهیونگ:(خنده)نیازی نیست من و بپیچونی...نقشه ای داری یا چی هرچی باشه پایم(خدا بده شانس منم همچین ادم پایه ای می خوام برای نقشه هام)
ا.ت:اوپا می خوام تولدم چ برای دختره جهنم کنم
تهیونگ:ان وقت چرا؟
ا.ت:چون به کوکیم نزدیک شده بودددددد از بازوش گرفته بوددددد من تا حالا از بازوی کوکی نگرفتمممممم
تهیونگ:اما بغلش کردی:)
ا.ت:ان اتفاق یهویی شد(خجالت)
تهیونگ:دوسش داری؟
ا.ت:عوم کیو؟
تهیونگ:ا.ت خودتو نزن به ان راه منظورم کوکیه (تهیونگا کی کوکیو دوست نداره والا توی این دوره زمونه همه براش میمیرن)
ا.ت:نمیدونم
تهیونگ:صحیح چه جوابیم دادی
ا.ت:تههههه تههههه ان کوکی نیست پیش دخترهههه من دیگه نمیتونم الان میرم جرش میدممممم
تهیونگ:ا.ت وای...
تهیونگ خواست ادامه بده دید ا.ت دوید سمت میا و از موهاش گرفت جوری کشید که حتی تهیونگم دردش امد
ا.ت:دختره ی ایکبیرییییییی اینجا رو براش جهنم میکنمممم
کوک:ا.ت ولش کنننننن
ا.ت:به تو ربطی ندارهههههه
میا:جیغغغغغغغ ولم کنننننن دختره ی جندهههههه ولم کننننننن
ا.ت:جنده تویی و جد و آبادتتتتتتتت
ا.ت میا رو میکشه چون از سرش گرفته خیلی راحت میتونه تکونش بده میا رو برد و انداخت توی استخر و خودش وایساد نگاش کرد
ا.ت:ها ها حالا بگو من جندم یا توووووو
ا.ت تا خواست همین جور میا رو فشاری کنی دید کوکی پرید تو استخر
تهیونگ:لعنتی ان پسره واقعا خنگه داره زیادی روی میکنه این جوری ادامه بده شب ا.ت دق میکنه(تو دلش)
بچه ها حجم بالاست نمیشه ادامه داد
ساعت ۴ بعد از ظهره و هنوز خبری نیست فقط هوپی میدونست تولدمه مطمعنم
توی اتاق بودم و داشتم گیم میزدم که یکی چشمام و بست اروم اروم من و می برد تا اینکه وایسادیم و دستشو از روی صورتم برداشت
همه باهم:سوپرایززززززز
هنگ کرده بودم یعنی انا تولد من یادشون بود
چرا نمی تونم حرف بزنم
تا خواستم خوشحالی کنم دیدم یه دختر دستاشو دور بازوی راست کوکی حلقه کرده و لبخند زده
انگار داشتم از فشار خوردن میمردم
هوپی:ا.ت خوبی داری کبود میشی
ا.ت:من خوبم اما یه لحظه وایسید برم لباس عوض کنم بیام
هوپی:اوکی
ا.ت لباسام و عوض کردم و رفتم تو سالن چرا جمعیت همین جور داره بیشتر بیشتر میشههههه کم کم خودمم دارم گم میکنم
هوپی هوپی کو داد زدم اوپا اما انقدر صدای موسیقی زیاد بود اصن انگار صدام در نیومده عین پارتی بود شایدم بدتر...لعنتی این همون دختر نیست داره میره تو اتاق کوکیییییییییی عمرا بزارم رابطشون ادامه پیدا کنه حالا هرچی که باشه
پشت سرش داشتم میرفتم که یکی صدام کرد
تهیونگ:ا.ت داری چیکار میکنی
ا.ت:هیییییییی وای اوپا سکته کردم تروخدا قبلش بگو پشت سرمی
تهیونگ:اممم شرمنده اما چرا داری میا رو میپایی
ا.ت:چی من عمرا یعنی نه امم نه
تهیونگ:(خنده)نیازی نیست من و بپیچونی...نقشه ای داری یا چی هرچی باشه پایم(خدا بده شانس منم همچین ادم پایه ای می خوام برای نقشه هام)
ا.ت:اوپا می خوام تولدم چ برای دختره جهنم کنم
تهیونگ:ان وقت چرا؟
ا.ت:چون به کوکیم نزدیک شده بودددددد از بازوش گرفته بوددددد من تا حالا از بازوی کوکی نگرفتمممممم
تهیونگ:اما بغلش کردی:)
ا.ت:ان اتفاق یهویی شد(خجالت)
تهیونگ:دوسش داری؟
ا.ت:عوم کیو؟
تهیونگ:ا.ت خودتو نزن به ان راه منظورم کوکیه (تهیونگا کی کوکیو دوست نداره والا توی این دوره زمونه همه براش میمیرن)
ا.ت:نمیدونم
تهیونگ:صحیح چه جوابیم دادی
ا.ت:تههههه تههههه ان کوکی نیست پیش دخترهههه من دیگه نمیتونم الان میرم جرش میدممممم
تهیونگ:ا.ت وای...
تهیونگ خواست ادامه بده دید ا.ت دوید سمت میا و از موهاش گرفت جوری کشید که حتی تهیونگم دردش امد
ا.ت:دختره ی ایکبیرییییییی اینجا رو براش جهنم میکنمممم
کوک:ا.ت ولش کنننننن
ا.ت:به تو ربطی ندارهههههه
میا:جیغغغغغغغ ولم کنننننن دختره ی جندهههههه ولم کننننننن
ا.ت:جنده تویی و جد و آبادتتتتتتتت
ا.ت میا رو میکشه چون از سرش گرفته خیلی راحت میتونه تکونش بده میا رو برد و انداخت توی استخر و خودش وایساد نگاش کرد
ا.ت:ها ها حالا بگو من جندم یا توووووو
ا.ت تا خواست همین جور میا رو فشاری کنی دید کوکی پرید تو استخر
تهیونگ:لعنتی ان پسره واقعا خنگه داره زیادی روی میکنه این جوری ادامه بده شب ا.ت دق میکنه(تو دلش)
بچه ها حجم بالاست نمیشه ادامه داد
۲۸.۹k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.