پارت ۴
یکی من رو دنبال می کرد ترسیدم سری راه رفتم به خونه رسیدم درو باز کردم و وقتی می خواستم در رو ببندم یکی پاشو گذاشت لای در ترسیدم در رو باز کرد و وارد خونه شد و در رو بست از ترس جیق می زدم
(جونگ کوک)
وارد خونه شدم و درو بستم از قیافه و جیق زدنش معلوم بود که ترسیده یادم نبود که کلا و ماسک داشتم سری درشن اوردم و منو دید و با تعجب نگا می کرد و زیر لب گفت:جونگ کوک من:داد نزن منم مایا:تو این جا چیکارمی کنی من:یادت رفت گفتی دوسم داری و فرار کردی باید باهات حرف می زدم مایا:خوب اره ولی چرا اون جوری دنبالم کردی و چرا این جوری وارد خونه شدی معلم بود که کمی ترسیده واین که یکاریش کنم و می خواست موضوع رو عوض کنه من:نگران نباش کار اشتباهی نمی کنم مایا:چی؟
(مایا)
یهو منو چسبوند به خودش و لبش رو لبم گذاشت از تعجب یکم خوشحالی چشمام باز موند خودم رو جداکردم و گفتم: قول می دی کاری نکنی جونگ کوک:نه! من:یااا چی می گی!!!!!! خندید🤣🤣وگفت: شوخی کردم عزیزم قول می دم من:قول دادی ها کوکی:اره🤣
لایک و کامنت
ادامه در پارت بعدی
@mayabtsm
(جونگ کوک)
وارد خونه شدم و درو بستم از قیافه و جیق زدنش معلوم بود که ترسیده یادم نبود که کلا و ماسک داشتم سری درشن اوردم و منو دید و با تعجب نگا می کرد و زیر لب گفت:جونگ کوک من:داد نزن منم مایا:تو این جا چیکارمی کنی من:یادت رفت گفتی دوسم داری و فرار کردی باید باهات حرف می زدم مایا:خوب اره ولی چرا اون جوری دنبالم کردی و چرا این جوری وارد خونه شدی معلم بود که کمی ترسیده واین که یکاریش کنم و می خواست موضوع رو عوض کنه من:نگران نباش کار اشتباهی نمی کنم مایا:چی؟
(مایا)
یهو منو چسبوند به خودش و لبش رو لبم گذاشت از تعجب یکم خوشحالی چشمام باز موند خودم رو جداکردم و گفتم: قول می دی کاری نکنی جونگ کوک:نه! من:یااا چی می گی!!!!!! خندید🤣🤣وگفت: شوخی کردم عزیزم قول می دم من:قول دادی ها کوکی:اره🤣
لایک و کامنت
ادامه در پارت بعدی
@mayabtsm
۲۰.۰k
۱۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.