𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝕻𝖆𝖗𝖙_پایانی
تهیونگ: ا/ت. ا/ت. پاشو ترو خدا، ا/ت لطفا بیدارشو خواهش میکنم.(داد اشک)
(دکترا امدن)
دکترا بهش شک وارد کردن اما بی فایده بود و صدای دستگاه قلب ا/ت یک نواخت شد و دکتر ها روی اون پارچه سفید کشیدن.
تهیونگ: ا/ت، چرا رفتی اخه؟ مگه بهم قول ندادی پیشم بمونی. مگه قرار نبود با هم ازدواج کنیم. مگه قرار نبود باهم بمیریم، چرا زود تر از من رفتی؟ ها؟ فرشته کوچولوم کجا رفتی؟ چرا منو تنها گذاشتی(داد گریه)
(شوگا و دینا وارد اتاق شدن)
شوگا: ا. ا. امکان نداره(بقض)
دینا: ا/ت(اشک)
ویو به روز خاکسپاری. تهیونگ
بالای قبر ا/ت بودم شوگا دینا هم بودن و تا تونستم فقط گریه کردم. اخرشم نتونستم به دستت بیارم فرشته کوچولوم. اخرشم بالاخره دیروز خندت رو دیدم. ولی انگار دیگه نیستی که برام بخندی. دیگه نیستی که تو اون چشمای مشکیت غرق شم. دیگه ا/تی وجود نداره که همیشه با حرکاتش من رو دیونه خودش کنه. میشه برگردیم دوباره به دوران دانشگاه؟ دلم برات تنگ شده. اما نگران نباش. دارم میام پیشت فرشته کوچولوم.
(اسلحه رو بردلشت و به خودش شلیک کرد و تهیونگ رفت پیش
عشق همیشگیش
پایان
𝕻𝖆𝖗𝖙_پایانی
تهیونگ: ا/ت. ا/ت. پاشو ترو خدا، ا/ت لطفا بیدارشو خواهش میکنم.(داد اشک)
(دکترا امدن)
دکترا بهش شک وارد کردن اما بی فایده بود و صدای دستگاه قلب ا/ت یک نواخت شد و دکتر ها روی اون پارچه سفید کشیدن.
تهیونگ: ا/ت، چرا رفتی اخه؟ مگه بهم قول ندادی پیشم بمونی. مگه قرار نبود با هم ازدواج کنیم. مگه قرار نبود باهم بمیریم، چرا زود تر از من رفتی؟ ها؟ فرشته کوچولوم کجا رفتی؟ چرا منو تنها گذاشتی(داد گریه)
(شوگا و دینا وارد اتاق شدن)
شوگا: ا. ا. امکان نداره(بقض)
دینا: ا/ت(اشک)
ویو به روز خاکسپاری. تهیونگ
بالای قبر ا/ت بودم شوگا دینا هم بودن و تا تونستم فقط گریه کردم. اخرشم نتونستم به دستت بیارم فرشته کوچولوم. اخرشم بالاخره دیروز خندت رو دیدم. ولی انگار دیگه نیستی که برام بخندی. دیگه نیستی که تو اون چشمای مشکیت غرق شم. دیگه ا/تی وجود نداره که همیشه با حرکاتش من رو دیونه خودش کنه. میشه برگردیم دوباره به دوران دانشگاه؟ دلم برات تنگ شده. اما نگران نباش. دارم میام پیشت فرشته کوچولوم.
(اسلحه رو بردلشت و به خودش شلیک کرد و تهیونگ رفت پیش
عشق همیشگیش
پایان
۲.۵k
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.