پارت هشتم
#پارت_هشتم
+دکتر دوستم اورژانسیه نمیشه بدون رضایت نامه؟
+نه خانوم برا ما مسئولیت داره
عصبی نفسمو فوت کردم و کنار گوش شیوا گفتم
-میرم شهابو بیارم
+باشه
از ساختمون اومدم بیرون و رفتم پیش آرمان و شهاب
آرمان اومد جلو
+چیشد؟
-هیچی
+آرسام درست جواب بده
-میگن باید رضایت نامه امضا کنین تا بره اتاق عمل
+خب امضا کن
-من چیکارشم دقیقا؟
+بگو شوهرشی
-با کدوم حلقه؟
+بگو داداششی...
-آرمان چی بنویسم تو برگه خودت باید بیای
+میفهمن مستم
شهاب+یه فرم پر کنی بیای بیرون فک نکنم بفهمن تلو تلو هم که نمیخوری برو دیگه
آرمان دستاشو عصبی تو موهاش کشید و گفت
+باشه بیاین
باهم رفتیم تو اورژانس و جلوی پذیرش وایسادیم
+میشه رضایت نامه عمل و بدین؟
+اسم بیمارتون؟
+سها فلاح
+ببخشید چیزی خوردید؟...انگار حالتون خوب نیست
+نه
+ولی..
عصبی داد زد:تو چیزی که بهت مربوط نیست دخالت نکن...به تو هم باید جواب پس بدم؟
+ببخشید
-اروم باش آرمان
برگشت و پشت به میز پذیرش یکم خم شد و سرشو با دستاش گرفت
+نمیتونم...نمیتونم...
برگشت و برگه و خودکارو ازش گرفت شروع کرد پرشون کنه
همون دختری که فرم رو داد به آرمان رفت سراغ تلفن و همونجور که میخ آرمان بود با تلفن اروم حرف زد
فهمیدم به نگهبان زنگ زده دیدم آرمان داره امضامیکنه
کنار گوش آرمان و شهاب گفتم
+فقط برین از بیمارستان بیرون هرکی صداتون کرد برنگردین
آرمان هموکهرزدختره رو ددیده بود سرشو تکون داد هر دوبا هم رفتن وسط راه دوتا از حراست صداشون کردن ولی برنگشتن و رفتن بیرون
برگرو به پرستار دادمو ازش خواستم کارای عملو بکنه
همونطور که داشت پرونده رو میزاشت کنار گفت
+احیانا دوستتون چیزی نخورده بودن؟
-رو حالی که الان بیمار من داره تاثیری میزاره جواب این سوال؟
+نه
-پس کاری که گفتمو بکن
+چرا یجوری صحبت میکنین که من کلفتتونم
-کلفتم نیستین ولی پرستاره این بیمارستانین و اگه خودم میتونستم کاراشو انجام بدم قطعا به تو نمیگفتم
دیگه هیچی نگفت و کارای عملو انجام داد منم رفتم پیش شیوا
+من جای دختره با دادی که زدی ترسیدم
-نترس چون من هیچوقت سر تو داد نمیزنم
لبخند آرومی زد
یکم بعدش سها رو بردن اتاق عمل
به شهاب زنگ زدم
+الو
-سلام...شهاب کجایین؟
+خیابون پشتیه بیمارستان
-برین خونه
آرمان+ببین من الان قصد ندارم برم خونه وقتی شیفت پیرمرده تموم شد زنگ بزن بیام
-میخوای تا صب تو خیابون وایسی؟
ادامه میدم دوستان...نظر
+دکتر دوستم اورژانسیه نمیشه بدون رضایت نامه؟
+نه خانوم برا ما مسئولیت داره
عصبی نفسمو فوت کردم و کنار گوش شیوا گفتم
-میرم شهابو بیارم
+باشه
از ساختمون اومدم بیرون و رفتم پیش آرمان و شهاب
آرمان اومد جلو
+چیشد؟
-هیچی
+آرسام درست جواب بده
-میگن باید رضایت نامه امضا کنین تا بره اتاق عمل
+خب امضا کن
-من چیکارشم دقیقا؟
+بگو شوهرشی
-با کدوم حلقه؟
+بگو داداششی...
-آرمان چی بنویسم تو برگه خودت باید بیای
+میفهمن مستم
شهاب+یه فرم پر کنی بیای بیرون فک نکنم بفهمن تلو تلو هم که نمیخوری برو دیگه
آرمان دستاشو عصبی تو موهاش کشید و گفت
+باشه بیاین
باهم رفتیم تو اورژانس و جلوی پذیرش وایسادیم
+میشه رضایت نامه عمل و بدین؟
+اسم بیمارتون؟
+سها فلاح
+ببخشید چیزی خوردید؟...انگار حالتون خوب نیست
+نه
+ولی..
عصبی داد زد:تو چیزی که بهت مربوط نیست دخالت نکن...به تو هم باید جواب پس بدم؟
+ببخشید
-اروم باش آرمان
برگشت و پشت به میز پذیرش یکم خم شد و سرشو با دستاش گرفت
+نمیتونم...نمیتونم...
برگشت و برگه و خودکارو ازش گرفت شروع کرد پرشون کنه
همون دختری که فرم رو داد به آرمان رفت سراغ تلفن و همونجور که میخ آرمان بود با تلفن اروم حرف زد
فهمیدم به نگهبان زنگ زده دیدم آرمان داره امضامیکنه
کنار گوش آرمان و شهاب گفتم
+فقط برین از بیمارستان بیرون هرکی صداتون کرد برنگردین
آرمان هموکهرزدختره رو ددیده بود سرشو تکون داد هر دوبا هم رفتن وسط راه دوتا از حراست صداشون کردن ولی برنگشتن و رفتن بیرون
برگرو به پرستار دادمو ازش خواستم کارای عملو بکنه
همونطور که داشت پرونده رو میزاشت کنار گفت
+احیانا دوستتون چیزی نخورده بودن؟
-رو حالی که الان بیمار من داره تاثیری میزاره جواب این سوال؟
+نه
-پس کاری که گفتمو بکن
+چرا یجوری صحبت میکنین که من کلفتتونم
-کلفتم نیستین ولی پرستاره این بیمارستانین و اگه خودم میتونستم کاراشو انجام بدم قطعا به تو نمیگفتم
دیگه هیچی نگفت و کارای عملو انجام داد منم رفتم پیش شیوا
+من جای دختره با دادی که زدی ترسیدم
-نترس چون من هیچوقت سر تو داد نمیزنم
لبخند آرومی زد
یکم بعدش سها رو بردن اتاق عمل
به شهاب زنگ زدم
+الو
-سلام...شهاب کجایین؟
+خیابون پشتیه بیمارستان
-برین خونه
آرمان+ببین من الان قصد ندارم برم خونه وقتی شیفت پیرمرده تموم شد زنگ بزن بیام
-میخوای تا صب تو خیابون وایسی؟
ادامه میدم دوستان...نظر
۴.۱k
۲۵ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.