p24
کوک:فقط ...دکتر گفت تو ..حامله نمیشی ...من نمیدونم چم شد واقعا خیلی خر بودم و هستم که گزاشتم همچین اتفاقی واست بیوفته(با گریه میزد توی سر خودش)
................................................................................................................................................................................
ویو ات
صبح زود بلند شدم رفتم کارامو کردم تمام وسایلمم جم کردم رفتم پایین یه نگاه کلی به خونه کردم...
ات:خیلی دلم واستون تنگ میشه...(با بغض و چشمای پر از اشک)
در رو باز کردم و واسه همیه رفتم
................................................................................................................................................................................
ویو دادگاه
ویو ات
من و جئون بیرون از اتاق مونده بودیم حالش معلوم بود خوب نیست منم وضعیت چندان خوبی از اون ندارم صورتم رنگش شده بود مثل گچ و اونم چه بدتر
صدامون زدن رفتیم داخل
اول کوک با تردید نگاهی به من کرد و امضا کرد و بعد ...تا اومدیم من امضا کنم...از شدت حال بدم نتونستم چون خیلی استرس داشتم غش کردم و دیگه چیزی نفهمیدم
همین شد که باعت شد من دیگه نمونم کره و بیام ایتالیا و الان زندگی خوبی دارم و فردا هم تولد پسرمه...............................................
................................................................................................................................................................................
ویو ات
صبح زود بلند شدم رفتم کارامو کردم تمام وسایلمم جم کردم رفتم پایین یه نگاه کلی به خونه کردم...
ات:خیلی دلم واستون تنگ میشه...(با بغض و چشمای پر از اشک)
در رو باز کردم و واسه همیه رفتم
................................................................................................................................................................................
ویو دادگاه
ویو ات
من و جئون بیرون از اتاق مونده بودیم حالش معلوم بود خوب نیست منم وضعیت چندان خوبی از اون ندارم صورتم رنگش شده بود مثل گچ و اونم چه بدتر
صدامون زدن رفتیم داخل
اول کوک با تردید نگاهی به من کرد و امضا کرد و بعد ...تا اومدیم من امضا کنم...از شدت حال بدم نتونستم چون خیلی استرس داشتم غش کردم و دیگه چیزی نفهمیدم
همین شد که باعت شد من دیگه نمونم کره و بیام ایتالیا و الان زندگی خوبی دارم و فردا هم تولد پسرمه...............................................
۸.۶k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.