𝒑𝒂𝒓𝒕20
𝒑𝒂𝒓𝒕20
((تهیونگ))
میشنیدم چیا میگن برای همین لبخند زدم ...
_رئیس بفرمایید
ته: ام.. ممنون ..
+به اون چایی نده ....(اروم گفتم) اون همینجوریشم تلخ هست ...
فکر نمیکردم اینجوری تو جمعذباهام رفتار کنه ...
البته پنج شیش نفرم بیشتر نبودیم و جز منو ا/ت بقیه دوستای خود شینو و ایان بودن ....
نگاش کردم ....
روشو ازم برگردوند ....
_یاا اون چیه اونجااا ؟
^اوکی اوکی چشماتو ببند
_میخوای ببوسیم ؟ (خندید)
^(بوسهدرو لباش زد ) اره ولی نه چشماتو ببند میخوام کادوتو بدم
_باش (و چشماشو بست)
جلو رفت به چسم بزرگی رسید که با یه پارچه قرمز پوشیده شده بود
^حالا باز کن ...
شینو چشم باز کرد و پارچه رو از روی پیای بزرگ گوشه اتاق کنار زد
با دیدنش میشد فهمید چقدر هیجان زده شده ....
ذوق زده ایانو بغل کرد و بوسه و عاشقانشون دقیقه ها طول کشید .....
بالاخره نوبت تبریکات شد ....
+قشنگم مبارکت باشههههه ... چون یهویی شد من وقت نکردم برات کادو بگیرم
_پس برام پیانو بزن ... خیلی پیانو دوست دارم ولی میدونی که نمیتونم بزنم .. تو برام بزن ...
+من ؟
_اوهوم گفته بودی پیانو زدن بلدی ... برامون میزنی ؟
درخواست همه همین بود ...
میخواست هنر انگشتای اونو گوش بدن ....
ا/ت سری تکون داد و سر جاش قرار گرفت ....
ناخوداگاه لبخندی زدم و به سکوت جمع گوش میدادم ....
تا اینکه صدای نت ها همرو به رقص دعوت کرد ....
با اهنگ ملایمی که از پیانو خارج میشد همه میرقصیدن ....
منم دلم میخواست باهاش برقصم ...
...: عام .. پارتنر نداری؟ برقصیم ؟ (خندید)
ته: متاسفم یکم ناخوش احوالم مریض میشی :)
....: اها .. باشه :)
و رفت ...
دلم نمیخواست کسی جز اونو لمس کنم ...
کاش میتونستم بگم تو لیاقتت بیشتر از جیمینه ....
کاش میتونستم پا رو حس برادرانم بزارم و بهت بگم چقدر عاشقتم ....
تو همین عوالم بود که اهنگ تموم شد ....
همه تشویق کردن و ا/ت تو بغل شینو جای گرفت ....
شب قشنگی بود ....
یه شب طولانی که حداقل من دلم نمیخواست تموم شه .....
کم کم همه رفتن ....
اما چون ا/ت مونده بود منم صبر کردم حتما ماشین نداره دلم نمیخواد تنها بیاد خونه ...
فقط مونده بودیم ما چهارتا
_ا/ت پیتزا چطوره ؟
+ گفتم که نه ما میریم دیگه
ته: درسته بهتره تنها باشین (کیوت نگاشون کردم)
_نه دلم میخواد بمونین یکم دیگه :(
^بمونین خب ا/ت مگه نگفتی خانوادت نیستن حداقل تو بمون
+ام.... درسته بهتر از بودن کنار یه همخونه ایه غر غرو بد اخلاقه
کی رو میگفت؟ من ؟ :||
ته: باش پس پیتزا میخوریم ولی مهمون من باشه کادو تولد :)))
+رئیس شما برین خونه برای فردا سرحال باشین :)
ته: فردا تعطیله :)
+اها :)
ته: اوهوم :)
_اوکی اوکی :| پس پیتزا :)
((تهیونگ))
میشنیدم چیا میگن برای همین لبخند زدم ...
_رئیس بفرمایید
ته: ام.. ممنون ..
+به اون چایی نده ....(اروم گفتم) اون همینجوریشم تلخ هست ...
فکر نمیکردم اینجوری تو جمعذباهام رفتار کنه ...
البته پنج شیش نفرم بیشتر نبودیم و جز منو ا/ت بقیه دوستای خود شینو و ایان بودن ....
نگاش کردم ....
روشو ازم برگردوند ....
_یاا اون چیه اونجااا ؟
^اوکی اوکی چشماتو ببند
_میخوای ببوسیم ؟ (خندید)
^(بوسهدرو لباش زد ) اره ولی نه چشماتو ببند میخوام کادوتو بدم
_باش (و چشماشو بست)
جلو رفت به چسم بزرگی رسید که با یه پارچه قرمز پوشیده شده بود
^حالا باز کن ...
شینو چشم باز کرد و پارچه رو از روی پیای بزرگ گوشه اتاق کنار زد
با دیدنش میشد فهمید چقدر هیجان زده شده ....
ذوق زده ایانو بغل کرد و بوسه و عاشقانشون دقیقه ها طول کشید .....
بالاخره نوبت تبریکات شد ....
+قشنگم مبارکت باشههههه ... چون یهویی شد من وقت نکردم برات کادو بگیرم
_پس برام پیانو بزن ... خیلی پیانو دوست دارم ولی میدونی که نمیتونم بزنم .. تو برام بزن ...
+من ؟
_اوهوم گفته بودی پیانو زدن بلدی ... برامون میزنی ؟
درخواست همه همین بود ...
میخواست هنر انگشتای اونو گوش بدن ....
ا/ت سری تکون داد و سر جاش قرار گرفت ....
ناخوداگاه لبخندی زدم و به سکوت جمع گوش میدادم ....
تا اینکه صدای نت ها همرو به رقص دعوت کرد ....
با اهنگ ملایمی که از پیانو خارج میشد همه میرقصیدن ....
منم دلم میخواست باهاش برقصم ...
...: عام .. پارتنر نداری؟ برقصیم ؟ (خندید)
ته: متاسفم یکم ناخوش احوالم مریض میشی :)
....: اها .. باشه :)
و رفت ...
دلم نمیخواست کسی جز اونو لمس کنم ...
کاش میتونستم بگم تو لیاقتت بیشتر از جیمینه ....
کاش میتونستم پا رو حس برادرانم بزارم و بهت بگم چقدر عاشقتم ....
تو همین عوالم بود که اهنگ تموم شد ....
همه تشویق کردن و ا/ت تو بغل شینو جای گرفت ....
شب قشنگی بود ....
یه شب طولانی که حداقل من دلم نمیخواست تموم شه .....
کم کم همه رفتن ....
اما چون ا/ت مونده بود منم صبر کردم حتما ماشین نداره دلم نمیخواد تنها بیاد خونه ...
فقط مونده بودیم ما چهارتا
_ا/ت پیتزا چطوره ؟
+ گفتم که نه ما میریم دیگه
ته: درسته بهتره تنها باشین (کیوت نگاشون کردم)
_نه دلم میخواد بمونین یکم دیگه :(
^بمونین خب ا/ت مگه نگفتی خانوادت نیستن حداقل تو بمون
+ام.... درسته بهتر از بودن کنار یه همخونه ایه غر غرو بد اخلاقه
کی رو میگفت؟ من ؟ :||
ته: باش پس پیتزا میخوریم ولی مهمون من باشه کادو تولد :)))
+رئیس شما برین خونه برای فردا سرحال باشین :)
ته: فردا تعطیله :)
+اها :)
ته: اوهوم :)
_اوکی اوکی :| پس پیتزا :)
۴.۷k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.