*پارت چهارم*
+خب.خب اون تصادف کرد...یه ماشین بهش زد و در رفت
÷چییییییی؟الان کجاست؟
+شیش ماهه که مرده جیمینا
دستشو گذاشت رو دهنش
÷خدای من...
بغلم کرد
÷متاسفم که پیشت نبودم عزیزم
+اشکالی نداره جیمینا...راستش خودمم باورم نمیشه که انقد راحت با مرگش کنار اومدم
÷من از همسایه ها درمورد محل کارت پرسیدم ولی اونا هیچی درمورد پدرت نگفتن
+تو محل کارمو پرسیدی بعد انتظار داری درجوابش بگن بابای ا.ت مرده؟
÷عه راست میگیا
از خودم جداش کردم
+حالاهم اینقد ادا درنیار...ببینم پیتزا میخوری؟
÷هوم اره....ا.ت تو شبا علف میخوری؟ اگه یکم دیگه ادامه بدی مثل گوسفندا "بع بع"میکنی
+اولن که اینا علف نیستن سبزیجاتن دومن اگه توهم اینقد گوشت و تخم مرغ بخوری مثل سگا "هاپ هاپ"میکنی
÷یااااااا من کجام به سگا میخوره؟
+همه جات
÷واقعا که...
+برات متاسفم...
÷کیم ا.ت +پارک جیمین
چند ثانیه به هم خیره بودیم بعد زدیم زیر خنده...
از اینکه دوباره میتونستم روزای خوبی رو با جیمین سپری کنم خیلی خوشحال بودم ولی هنوزم جای خالی پدرمو حس میکردم...
دوست داشتم الان بیاد تو و از اینکه زیادی با جیمین صمیمیم شکایت کنه ولی نبود...
گاهی با خودم فکر میکنم اگه کسی که پدرمو زیر گرفت ببینم قراره چه واکنشی نشون بدم؟ببخشمش یا تا ابد این کینه رو تو دلم نگه دارم و بکشمش؟
÷باز این رفت تو فکر
از فکر بیرون میام و گیج نگاهش میکنم
+هوم؟چیزی گفتی؟
÷تو میخای پیتزا سفارش بدی یا اون یونجه ها رو بکنی تو حلقم
+باز گفتیاااا
÷خیله خب زنگ بزن برام پیتزا بیارن.مردم از گشنگی
+باشه الان زنگ میزنم
*
ویو جین:
با زنگ خوردن گوشیم سریع حمله ور میشم سمتش و با دیدن اسم مامان نا امید میشم و ناراحت جواب میدم
_بله مامان
₩سلام عزیزم
_سلام
₩ببینم تو نمیخای یه سری بهم بزنی؟میدونی چند وقته ندیدمت
_نه.تا وقتی اون مرتیکه اونجاست من هیچوقت پامو تو خونه نمیدارم
₩خب بیا تو کافه همو ببینیم
_مامان تو دقیقا از روزی که با اون عوضی ازدواج کردی فقط برام در حد یه تلفن یا تماس تصوری ای
₩جین عزیزمممم
_مامان بس کن...دقیقا دلیلت چیه که هر 6ماه یه بار زنگ میزنی؟
₩من...
_اوه یادم نبود همسر عزیزتون دوست داره هر 6ماه یه بار منو ببینه و چرت و پرت تحویلم بده
₩جیناااا
_لطفا دیگه بهم زنگ نزن...هیچوقت
بلافاصله بعد از قطع کردن دوباره زنگ خورد ولی اینبار سونگمین بود.
جواد دادم
_الو
=قربان فهمیدم اون پسره کیه
_چه نسبتی باهاش داره؟دوست پسرشه؟
=نه قربان.اون طور که من فهمیدم دوست صمیمیه ا.ته... امسال از امریکا برگشت
_کی رفته بود امریکا؟
=حدود یه سال پیش
÷چییییییی؟الان کجاست؟
+شیش ماهه که مرده جیمینا
دستشو گذاشت رو دهنش
÷خدای من...
بغلم کرد
÷متاسفم که پیشت نبودم عزیزم
+اشکالی نداره جیمینا...راستش خودمم باورم نمیشه که انقد راحت با مرگش کنار اومدم
÷من از همسایه ها درمورد محل کارت پرسیدم ولی اونا هیچی درمورد پدرت نگفتن
+تو محل کارمو پرسیدی بعد انتظار داری درجوابش بگن بابای ا.ت مرده؟
÷عه راست میگیا
از خودم جداش کردم
+حالاهم اینقد ادا درنیار...ببینم پیتزا میخوری؟
÷هوم اره....ا.ت تو شبا علف میخوری؟ اگه یکم دیگه ادامه بدی مثل گوسفندا "بع بع"میکنی
+اولن که اینا علف نیستن سبزیجاتن دومن اگه توهم اینقد گوشت و تخم مرغ بخوری مثل سگا "هاپ هاپ"میکنی
÷یااااااا من کجام به سگا میخوره؟
+همه جات
÷واقعا که...
+برات متاسفم...
÷کیم ا.ت +پارک جیمین
چند ثانیه به هم خیره بودیم بعد زدیم زیر خنده...
از اینکه دوباره میتونستم روزای خوبی رو با جیمین سپری کنم خیلی خوشحال بودم ولی هنوزم جای خالی پدرمو حس میکردم...
دوست داشتم الان بیاد تو و از اینکه زیادی با جیمین صمیمیم شکایت کنه ولی نبود...
گاهی با خودم فکر میکنم اگه کسی که پدرمو زیر گرفت ببینم قراره چه واکنشی نشون بدم؟ببخشمش یا تا ابد این کینه رو تو دلم نگه دارم و بکشمش؟
÷باز این رفت تو فکر
از فکر بیرون میام و گیج نگاهش میکنم
+هوم؟چیزی گفتی؟
÷تو میخای پیتزا سفارش بدی یا اون یونجه ها رو بکنی تو حلقم
+باز گفتیاااا
÷خیله خب زنگ بزن برام پیتزا بیارن.مردم از گشنگی
+باشه الان زنگ میزنم
*
ویو جین:
با زنگ خوردن گوشیم سریع حمله ور میشم سمتش و با دیدن اسم مامان نا امید میشم و ناراحت جواب میدم
_بله مامان
₩سلام عزیزم
_سلام
₩ببینم تو نمیخای یه سری بهم بزنی؟میدونی چند وقته ندیدمت
_نه.تا وقتی اون مرتیکه اونجاست من هیچوقت پامو تو خونه نمیدارم
₩خب بیا تو کافه همو ببینیم
_مامان تو دقیقا از روزی که با اون عوضی ازدواج کردی فقط برام در حد یه تلفن یا تماس تصوری ای
₩جین عزیزمممم
_مامان بس کن...دقیقا دلیلت چیه که هر 6ماه یه بار زنگ میزنی؟
₩من...
_اوه یادم نبود همسر عزیزتون دوست داره هر 6ماه یه بار منو ببینه و چرت و پرت تحویلم بده
₩جیناااا
_لطفا دیگه بهم زنگ نزن...هیچوقت
بلافاصله بعد از قطع کردن دوباره زنگ خورد ولی اینبار سونگمین بود.
جواد دادم
_الو
=قربان فهمیدم اون پسره کیه
_چه نسبتی باهاش داره؟دوست پسرشه؟
=نه قربان.اون طور که من فهمیدم دوست صمیمیه ا.ته... امسال از امریکا برگشت
_کی رفته بود امریکا؟
=حدود یه سال پیش
۲۷.۰k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.