پارت ۶
ا.ت ویو
صدای شلیک اومد دویدم بیرون
دیدم جونگ کوک تفنگ به دست جلوی یه مرد خوش قیافه وایساده
مرده خیلی اشنا بود
نکنه .............نکنه.............نه نههههه...........
اون همون مردی بود کع تو خواب دلشت بهم تج*اوز میکرد
دویدم پشت جونگ کوک و بغلش کردم
کوک ویو
داشتم با طمع نگاش میکردم که یهو احساس گرمی تن یکی رو پشتم حس کردم
ا.ت بود آروم گفتم
کوک: نترس دوستمه
ا.ت: اما اون توی خوابم داشت به من تجا*وز میکرد من تا حالا ندیده بودمش (با گریه )
کوک: دلم براش سوخت دستش رو گرفتم آوردمش
جلوی خودم و به تهیونگ گفتم
کوک: اینو میشناسی ؟
تهیونگ : نچ اما چه خوشگله
کوک:اره بعش دست نزن
تهیونگ: اوک
ا.ت: مرسی (خیلی اروم،)
کوک : (نیشخند زد )
تهیونگ ویو
خعلی دختر قشنگی بود باید مال خودم میشد
اما مظلومیت رو تو چشاش دیدم و عشق کوک رو هم دیدم کوک هیوچوقت به غیر از رونا به هیچکی اونطوری نگاه نمیکرد
ویو راوی :
بچه ها با رونا در پارت بعد آشنا میشوید و قضیه پشت کوک و تهیونگ پارت بعد خیلی مهمه
ا.ت :
وقتی گفت دوست دخترمه خیلی ذوق کردم
اما به رو خودم نیاوردم
رفتیم تو خونه
ویو کوک
نمیدونم چرا گفتم دوس دخترمه،اما حس خوبی داشت که واسه ۵ دقیقه مال من بود
بهش گفتم
کوک:چیزی میخوای ؟
ا.ت: یه سوال بپرسم ؟
کوک: بپرس
ا.ت :اون دختره تو دفترت کی بود ؟؟؟
کوک : مهم نی یه هرز*ه
ا.ت: از نظرت منم هرز*ه ام ، اخه توی بار با یه شناسنامه جعلی کار کردم ( با بغض و و جمله اخر یه اشک روی گونه )
کوک:دستشو گذاشت رو گونه ی ا.ت و اشکش رو پاک کرد ، و گفت
کوک: تو دومین دختر پاکی هستی که من دیدم .
ا.ت: اولی کی بود ؟ میتونم بپرس؟
کوک: دوس دختر قبلیم
ا.ت چه اتفاقی واسش افتاد
کوک:______________________________________
شرطا برای ۲ پارت بعد:
۶ لایک ۱۰ تا کامنت
شرطا کامل شه دو پارت پشت سرهم میزارم
ببخشید برای تاخیر
صدای شلیک اومد دویدم بیرون
دیدم جونگ کوک تفنگ به دست جلوی یه مرد خوش قیافه وایساده
مرده خیلی اشنا بود
نکنه .............نکنه.............نه نههههه...........
اون همون مردی بود کع تو خواب دلشت بهم تج*اوز میکرد
دویدم پشت جونگ کوک و بغلش کردم
کوک ویو
داشتم با طمع نگاش میکردم که یهو احساس گرمی تن یکی رو پشتم حس کردم
ا.ت بود آروم گفتم
کوک: نترس دوستمه
ا.ت: اما اون توی خوابم داشت به من تجا*وز میکرد من تا حالا ندیده بودمش (با گریه )
کوک: دلم براش سوخت دستش رو گرفتم آوردمش
جلوی خودم و به تهیونگ گفتم
کوک: اینو میشناسی ؟
تهیونگ : نچ اما چه خوشگله
کوک:اره بعش دست نزن
تهیونگ: اوک
ا.ت: مرسی (خیلی اروم،)
کوک : (نیشخند زد )
تهیونگ ویو
خعلی دختر قشنگی بود باید مال خودم میشد
اما مظلومیت رو تو چشاش دیدم و عشق کوک رو هم دیدم کوک هیوچوقت به غیر از رونا به هیچکی اونطوری نگاه نمیکرد
ویو راوی :
بچه ها با رونا در پارت بعد آشنا میشوید و قضیه پشت کوک و تهیونگ پارت بعد خیلی مهمه
ا.ت :
وقتی گفت دوست دخترمه خیلی ذوق کردم
اما به رو خودم نیاوردم
رفتیم تو خونه
ویو کوک
نمیدونم چرا گفتم دوس دخترمه،اما حس خوبی داشت که واسه ۵ دقیقه مال من بود
بهش گفتم
کوک:چیزی میخوای ؟
ا.ت: یه سوال بپرسم ؟
کوک: بپرس
ا.ت :اون دختره تو دفترت کی بود ؟؟؟
کوک : مهم نی یه هرز*ه
ا.ت: از نظرت منم هرز*ه ام ، اخه توی بار با یه شناسنامه جعلی کار کردم ( با بغض و و جمله اخر یه اشک روی گونه )
کوک:دستشو گذاشت رو گونه ی ا.ت و اشکش رو پاک کرد ، و گفت
کوک: تو دومین دختر پاکی هستی که من دیدم .
ا.ت: اولی کی بود ؟ میتونم بپرس؟
کوک: دوس دختر قبلیم
ا.ت چه اتفاقی واسش افتاد
کوک:______________________________________
شرطا برای ۲ پارت بعد:
۶ لایک ۱۰ تا کامنت
شرطا کامل شه دو پارت پشت سرهم میزارم
ببخشید برای تاخیر
۶.۳k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.