پارت۳۳ فیک فقط به من نگاه کن
#جیمین
شب شد و رفتیم تا بخوابیم
#ساعت-شیش-صبح
خمیازه کشیدم و پاشدم تا برم تو اتاق خودم
درسته که دل کندن ازین عروسک کیوت بغلی سخت بود ولی راهی هم نبود
پاشدم و پیشونیش و بوسیدم و رفتم سمت اتاقم تا بخوابم
توی راهرو بودم که یهو یکی دستمو گرفتو بر گردوندمو ب وسیدم
تو شک بودم
این دیگه کیه
چرا داره منو میبوسه؟
تو همین شک بودم که از گوشه چشم رزی رو دیدم که وایساده دم در اتاقشو به من خیره شده و بغض کرده
قلبم هری ریخت
وای خدا حالا اینو چجوری براش توضیح بدم؟
بعدشم دویید و رفت
اون زنو از خودم جدا کردمو دوییدم به سمت رزی اما پیداش نکردم
وای خدا چه گندی به بار اومد حالا چه خاکی تو سرم کنم؟
#رزی
دمدمای صبح بود
تخت یکم تکون خورد ولی اهمیت ندادم
اما وقتی یکی پیشونیمو بوسید فهمیدم جیمینه ولی خودمو زدم بخواب
وقتی رفتش پا شدم و رفتم دنبالش تآ بهش بگم که لازم نیس اینکه پیش هم میخوابیمو مخفی کنیم اما...
اگه نتونستین تو کامنتا نظر بذارین تو ناشناس بگین خدشحال میشم:)💜
شب شد و رفتیم تا بخوابیم
#ساعت-شیش-صبح
خمیازه کشیدم و پاشدم تا برم تو اتاق خودم
درسته که دل کندن ازین عروسک کیوت بغلی سخت بود ولی راهی هم نبود
پاشدم و پیشونیش و بوسیدم و رفتم سمت اتاقم تا بخوابم
توی راهرو بودم که یهو یکی دستمو گرفتو بر گردوندمو ب وسیدم
تو شک بودم
این دیگه کیه
چرا داره منو میبوسه؟
تو همین شک بودم که از گوشه چشم رزی رو دیدم که وایساده دم در اتاقشو به من خیره شده و بغض کرده
قلبم هری ریخت
وای خدا حالا اینو چجوری براش توضیح بدم؟
بعدشم دویید و رفت
اون زنو از خودم جدا کردمو دوییدم به سمت رزی اما پیداش نکردم
وای خدا چه گندی به بار اومد حالا چه خاکی تو سرم کنم؟
#رزی
دمدمای صبح بود
تخت یکم تکون خورد ولی اهمیت ندادم
اما وقتی یکی پیشونیمو بوسید فهمیدم جیمینه ولی خودمو زدم بخواب
وقتی رفتش پا شدم و رفتم دنبالش تآ بهش بگم که لازم نیس اینکه پیش هم میخوابیمو مخفی کنیم اما...
اگه نتونستین تو کامنتا نظر بذارین تو ناشناس بگین خدشحال میشم:)💜
۱۱.۲k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.