پارت ۵
پارت ۵
ی لباس بلند صورتی ک با نگین طراحی گل گل زده شده بود ی ساپورت و ی کفش پاشنه بلند صورتی با ی کیف ک فقط گوشیم توش جا میشد یکم آرایش کردم و سودا ی کت و شلوار قرمز با پیراهن سفید ک گلای قرمز داشت پوشیده بود ی کم هم آرایش سادیا ی لباس توری و ساپورت کرمی و کفش کرمی و ی آرایش غلیظ آماده شده بود
ستین:سادیا کمتر خوشگل میکردی دختر
سادیا:عه برم کمش کنم
سودا:زودتر
سادیا رفت آرایششو کم کنه
سودا: خوشگل شدی شیطون اگ ب رامتین میگفتی میومد خوب بودا
ستین:ولش تازه الان فک میکنه الکی خدمو زدم مریضی ک بپیچونمش تو هم خوشگل شدی
سادیا اومد و سوار ماشین شدیم سمت خونه امیر حرکت کردم تا وارد شدیم پشت سرمون مهرداد و برادرش و رامتین وارد شدن
رهام:خوش اومدین خانم
ستین:شرمنده بدون دعوت اومدم نمیشد بچ ها رو تنا بفرستم
امیر:این چ حرفیه شما رو چش ما جا دارین
رامتین:میشه ی دقیقه وقتتون بدین من ستین خانم
برگشتم سمت ی سری تکون دادم دخترا با پسرا رفتن داخل توی حیاط کنار باغچه وایستاد منم پشت سرش
رامتین:بخاطر پارتی منو پیچوندی هنوز عوض نشدی ک تا الان حرف تو بود مهرداد میگفت خیلی فرق کردی
ستین:اولا نپیچوندمت مسکن خورده بودم خابم رفته بود دومن دخترا رو نمیتونستم تنایی بفرستم الانم از درد ب زور روی پاهام وایستادم سومن من فقط مشروب میخوردم و سیگار میکشیدم ک گذاشتم کنار تنا تغییرم اینه در ضمن دختر بدی نبودم بار ها بهت گفتم علاقه ندارم بهت خدت ولکن نشدی
عصبی برگشتم داخل دیدم دور ی میز نشستن (مهرداد و میلاد و امیر و رهام و سادیا و سودا)
رفتم سمتشون کنار دخترا نشستم
سودا:چی شده عصبی شدی
سادیا:زر زر کرده حتما برم دهنشو ب/گ/ام
دست سادیا رو گرفتم
ستین:بشین
امیر:مشکلی هست ؟
مهرداد:چرا هیچوقت شما دوتا با هم کنار نمیاین؟
میلاد:مگ همو میشناسن ؟
چشامو محکم بهم فشار دادم دستمو گذاشتم روی دلم ی دسته دیگ امو پیشونیمو فشار دادم
سودا:خوبی ؟
سادیا: د حرف بزن دیگ
ی لباس بلند صورتی ک با نگین طراحی گل گل زده شده بود ی ساپورت و ی کفش پاشنه بلند صورتی با ی کیف ک فقط گوشیم توش جا میشد یکم آرایش کردم و سودا ی کت و شلوار قرمز با پیراهن سفید ک گلای قرمز داشت پوشیده بود ی کم هم آرایش سادیا ی لباس توری و ساپورت کرمی و کفش کرمی و ی آرایش غلیظ آماده شده بود
ستین:سادیا کمتر خوشگل میکردی دختر
سادیا:عه برم کمش کنم
سودا:زودتر
سادیا رفت آرایششو کم کنه
سودا: خوشگل شدی شیطون اگ ب رامتین میگفتی میومد خوب بودا
ستین:ولش تازه الان فک میکنه الکی خدمو زدم مریضی ک بپیچونمش تو هم خوشگل شدی
سادیا اومد و سوار ماشین شدیم سمت خونه امیر حرکت کردم تا وارد شدیم پشت سرمون مهرداد و برادرش و رامتین وارد شدن
رهام:خوش اومدین خانم
ستین:شرمنده بدون دعوت اومدم نمیشد بچ ها رو تنا بفرستم
امیر:این چ حرفیه شما رو چش ما جا دارین
رامتین:میشه ی دقیقه وقتتون بدین من ستین خانم
برگشتم سمت ی سری تکون دادم دخترا با پسرا رفتن داخل توی حیاط کنار باغچه وایستاد منم پشت سرش
رامتین:بخاطر پارتی منو پیچوندی هنوز عوض نشدی ک تا الان حرف تو بود مهرداد میگفت خیلی فرق کردی
ستین:اولا نپیچوندمت مسکن خورده بودم خابم رفته بود دومن دخترا رو نمیتونستم تنایی بفرستم الانم از درد ب زور روی پاهام وایستادم سومن من فقط مشروب میخوردم و سیگار میکشیدم ک گذاشتم کنار تنا تغییرم اینه در ضمن دختر بدی نبودم بار ها بهت گفتم علاقه ندارم بهت خدت ولکن نشدی
عصبی برگشتم داخل دیدم دور ی میز نشستن (مهرداد و میلاد و امیر و رهام و سادیا و سودا)
رفتم سمتشون کنار دخترا نشستم
سودا:چی شده عصبی شدی
سادیا:زر زر کرده حتما برم دهنشو ب/گ/ام
دست سادیا رو گرفتم
ستین:بشین
امیر:مشکلی هست ؟
مهرداد:چرا هیچوقت شما دوتا با هم کنار نمیاین؟
میلاد:مگ همو میشناسن ؟
چشامو محکم بهم فشار دادم دستمو گذاشتم روی دلم ی دسته دیگ امو پیشونیمو فشار دادم
سودا:خوبی ؟
سادیا: د حرف بزن دیگ
۲.۹k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.