Ma veine : شاهرَگ من
Ma veine : شاهرَگمن
برهان به رانندش گفت ک بره وارد خونه شدیم ک
برهان: اون اتاق منو تو برو حمام ک بعدش باهات کار دارم
مائده: چیکار داری؟
برهان: همون ک کاری میدونی چی فکر کردی من عاشق چشم ابروتم ک اوردمت اینجا ترو فقط برای خوشگذورنی گرفتم بعدش ک کارم تموم شد هرییییی صیغه نامه ۶ ماه ای بعدش ک تموم شد برو خونه مادرت
مائده:ولی من دخترم(بابغض)
برهان: باشی میگیرمش
مائده:ولی تو ک نمخوای چرا میخوای بگیریش ازم
برهان: چون باباتو از مرگ نجات دادم
رفتمتو اتاق جلو ایینه خودمو نگاه میکردم و اروم گریه میکردم رفتم حمام برگشتم ک دیدم ۳ ساعت تو حمام بودم دیگ شب شده بود کم کم داشتم دلتنگ میشدم از حمام ک امدم برهان نبود همه جا خونه رو گشتم ولی نبود نشستم و دوباره شروع کردم به گریه کردن ک با صدای یک خانومی به خودم امدم
ثریا: ماعده خانوم ماعده خانوم
دیدم صدا از پشت دره رفتم دروا کردم ک یک خانوم حدود ۳۵ ساله و یک چهره مهربون مظلوم داشت جلوم بود
مائده: سلام شما چجوری امدین داخل خونه؟
ثریا: کلید داشتم من خدمتکار اقا برهانم
مائده: اها بفرمایید داخل
وقتی ک امد داخل خونه تازه برگه ک برهان برام نوشته بود رو در دیدم
(نامه)
برهان:من شب دیر میام ثریا خانوم میاد پیشت خودتم برای شب اماده کن
کاغذ مچاله کردیمو یک فحشی به برهان دادم رفتم طرف ثریا خانوم ک برهان اسمشو نوشته بود ک دیدم داره از تو یخچال سبزی جات ماهی گوشت اینا درمیاره
مائده: اینا چی ک میخوان درست کنید؟
ثریا:ایناا غذا رژیمی اقا برهانه براشون درست کنم ولی از این بعد شما باید یاد بگیرین ک براشون درست کنید
مائده: چرا باید براش غذا درست کنم اون منو فقط برای خوشگذرونی میخواد
ثریا: حالا اینم هست ولی خب شاید مثل این داستان ها عاشقتون شد
مائده: من عاشقش نشم اون نمخواد عاشقم بشه
ثریا: اسمت ماعده ی؟
مائده:ارع اسم شماهم ثریایی؟
ثریا: اره میتونی هرچی ک دوست داری صدام بزنی
مائده: میتونم خاله صداتون بزنم؟
ثریا:اره چرا ک نه
خاله ثریا برام غذا درست کرد رفتم دستشویی امدم دیدم رفته یکدفعه ک رفت زیردلم خالی شد تنها تنها شدم همونجا صدای ماشین شنیدم ک از پنجره نگاه کردم دیدم برهان یک ترسی تو وجود گرفت نشستم رو مبل و ناخون هامو میجویدم ک صدای در امد برهان امد ک بهش نگاه کردم و اونم بهمنگاد کرد با قدم هایی بلندش نزدیکم شد اینقدر ک نفس هایی داغش تو صورتم میخورد ک یکدفعه لباشو رو لبام گذاشت(بقیش اسماته خواستین بگید تو کامنت ها بنویسم)
برهان به رانندش گفت ک بره وارد خونه شدیم ک
برهان: اون اتاق منو تو برو حمام ک بعدش باهات کار دارم
مائده: چیکار داری؟
برهان: همون ک کاری میدونی چی فکر کردی من عاشق چشم ابروتم ک اوردمت اینجا ترو فقط برای خوشگذورنی گرفتم بعدش ک کارم تموم شد هرییییی صیغه نامه ۶ ماه ای بعدش ک تموم شد برو خونه مادرت
مائده:ولی من دخترم(بابغض)
برهان: باشی میگیرمش
مائده:ولی تو ک نمخوای چرا میخوای بگیریش ازم
برهان: چون باباتو از مرگ نجات دادم
رفتمتو اتاق جلو ایینه خودمو نگاه میکردم و اروم گریه میکردم رفتم حمام برگشتم ک دیدم ۳ ساعت تو حمام بودم دیگ شب شده بود کم کم داشتم دلتنگ میشدم از حمام ک امدم برهان نبود همه جا خونه رو گشتم ولی نبود نشستم و دوباره شروع کردم به گریه کردن ک با صدای یک خانومی به خودم امدم
ثریا: ماعده خانوم ماعده خانوم
دیدم صدا از پشت دره رفتم دروا کردم ک یک خانوم حدود ۳۵ ساله و یک چهره مهربون مظلوم داشت جلوم بود
مائده: سلام شما چجوری امدین داخل خونه؟
ثریا: کلید داشتم من خدمتکار اقا برهانم
مائده: اها بفرمایید داخل
وقتی ک امد داخل خونه تازه برگه ک برهان برام نوشته بود رو در دیدم
(نامه)
برهان:من شب دیر میام ثریا خانوم میاد پیشت خودتم برای شب اماده کن
کاغذ مچاله کردیمو یک فحشی به برهان دادم رفتم طرف ثریا خانوم ک برهان اسمشو نوشته بود ک دیدم داره از تو یخچال سبزی جات ماهی گوشت اینا درمیاره
مائده: اینا چی ک میخوان درست کنید؟
ثریا:ایناا غذا رژیمی اقا برهانه براشون درست کنم ولی از این بعد شما باید یاد بگیرین ک براشون درست کنید
مائده: چرا باید براش غذا درست کنم اون منو فقط برای خوشگذرونی میخواد
ثریا: حالا اینم هست ولی خب شاید مثل این داستان ها عاشقتون شد
مائده: من عاشقش نشم اون نمخواد عاشقم بشه
ثریا: اسمت ماعده ی؟
مائده:ارع اسم شماهم ثریایی؟
ثریا: اره میتونی هرچی ک دوست داری صدام بزنی
مائده: میتونم خاله صداتون بزنم؟
ثریا:اره چرا ک نه
خاله ثریا برام غذا درست کرد رفتم دستشویی امدم دیدم رفته یکدفعه ک رفت زیردلم خالی شد تنها تنها شدم همونجا صدای ماشین شنیدم ک از پنجره نگاه کردم دیدم برهان یک ترسی تو وجود گرفت نشستم رو مبل و ناخون هامو میجویدم ک صدای در امد برهان امد ک بهش نگاه کردم و اونم بهمنگاد کرد با قدم هایی بلندش نزدیکم شد اینقدر ک نفس هایی داغش تو صورتم میخورد ک یکدفعه لباشو رو لبام گذاشت(بقیش اسماته خواستین بگید تو کامنت ها بنویسم)
۱۲.۵k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.