تک پارتی(درخواستی)
درخواستی
#تک_پارتی
#فلیکس
《وقتی به خاطر او...》
علامت ا.ت× علامت فلیکس+ علامت دکتر/
ویو ا.ت
اشکامو پاکیده و برای نجات دادن فلیکس که چهار سال پیش اونم منو نجات داده بود برقه رو امضا کردم و دادم به آقای دکتر پاشدم تعظیمی کردم خواستم برم که دکتر گفت
/خانم لی ا.ت شما مطمعنین از کارتون؟
خندیدم و گفتم:اره مطمعنم!
و رفتم بیرون
رفتم سمت اتاق فلیکس و واردش شدم با دیدن پیکر بی جونش که روز به روز حالش بدتر هم میشد بغظم گرفت
رفتم جلو برای آخرین بار دستشو محکم گرفتم که چشاشو باز کرد و بی حال بهم لبخندشو تحویل داد..
×خوبی عشقم؟
فلیکس سرشو تکون داد و دوباره خندید..
نشستم تو تخت و محکم بغلش کردم بدنش داشت سرد میشد یعنی میخواست منو تنها بذاره؟:)ولی اون یه فرشته بود که لیاقت زندگی کردنو داشت..
فلیکس دستاشو قفل کمر ا.ت کرده و محکم به بغلش کشید و با صدای دیپ داری تو گوشش گفت:عاشقتم ا.ت
ا.ت دوباره خندید و از بغلش درامد و لبای فلیکسو سطحی بوسید..
پاشد به چشای فلیکس خیره نگاه کرد و گفت:فلیکس من همیشه پیشتم یادت باشه من هیچوقت تنهات نمیذارم و اینو بدون منم عاشقتم:)
پاشدم خواستم برم که دستمو گرفت به چشام زل زد و گفت:ا.ت نرو!
خندیدم و گفتم:چن ساعت دیگه پیشتم عشقم..
و رفتم بیرون که دکترا رفتن اتاقش و با ذوق داد زدن:آقاییی لی فلیکس قلب براتون پیدا شد یکی داوطلب میخواد بهتون قلب بده!
پوزخندی زدم و با قدم های اطمینان رفتم سمت اتاق عمل..
چند ساعت بعد..
ویو فلیکس
چشامو بازکردم باورم نمیشه دیگه حالم خیلی خوبه دیگه درد احساس نمیکنم باید برم و فرشته ای که بهم این قلبو هدیه دادم تشکر کنم مگه نه؟
ولی تنها کسی که الان میخوام ببینمش ا.ت بود عشقیکه منو تو هیچ شرایطی ول نکرد!
دکتر وارد اتاق شد و با دیدن حالم لبخندی زد!
/آقای لی فلیکس میبنم که حالتون خوبه!:)
فلیکس لبخندی زد و زمزمه کرد:اره آقای دکتر حالم خیلی خوبه فقط میشه بگین ا.ت چرا نیومده پیشم؟
دکتر قیافش رفت تو هم و بغض کرد..
که فلیکس با نگرانی لب زد:آقای دکتر ا.ت کجاست؟(جدی)
دکتر از جیبش نامهای درآورد و به سمت فلیکس گرفت!
/آقای لی فلیکس اونی که قلبشو بهتون اهدا کرده..
مکث کرد و گفت:خانم لی ا.ت بوده!
فلیکس با شنیدن این حرف دکتر دنیا به سرش ویران شد و گفت:شو..شوخی..می..کنین مگه نه!؟
دکتر بغض کرد و از اتاق رفت بیرون
فلیکس که خشکش زده بود بغضکرد و گفت:نه ا.ت نه این واقعیت ندارهه!
فلیکش شروع کرد به گریه کردن و دستشو گذاشت روی قلبی که ماله عشقشه!
زود نامه رو با دستای لرزانش باز کرد و شروع کرد به خواندن یادگاری عشقش!
"فلیکس عشقم زندگیم مگه نگفتم دیگه حق نداری گریه کنی؟!اشکاتو پاک کن ببینم میدونی که من نمردم جام خیلی راحته ها بدنت منو گرم نگه میداره.."
فلیکس که چشای اشکیش نمیذاشت جمله هارو درست بخونه پاک کرد و دوباره با بغض به خواندن ادامه داد!
"الان دیگه باید زندگی کنی فهمیدی؟دیگه نیاز نیست رو تخت بیمارستان دراز کشیده زندگی کنی! باور کن الان حال من خیلی قشنگ تر از حال توعه!این کارو از صمیم قلبم انجام دادم مراقبم باشی ها خخخ عاشقتم فلیکس:)"
فلیکس نامه رو رو قلبش فشرد و گریه کرد
×تو نمیدونی که دلیل زندگی من تو بودی ا.ت الان من بی تو چگونه زندگی کنم؟!
The end...
#تک_پارتی
#فلیکس
《وقتی به خاطر او...》
علامت ا.ت× علامت فلیکس+ علامت دکتر/
ویو ا.ت
اشکامو پاکیده و برای نجات دادن فلیکس که چهار سال پیش اونم منو نجات داده بود برقه رو امضا کردم و دادم به آقای دکتر پاشدم تعظیمی کردم خواستم برم که دکتر گفت
/خانم لی ا.ت شما مطمعنین از کارتون؟
خندیدم و گفتم:اره مطمعنم!
و رفتم بیرون
رفتم سمت اتاق فلیکس و واردش شدم با دیدن پیکر بی جونش که روز به روز حالش بدتر هم میشد بغظم گرفت
رفتم جلو برای آخرین بار دستشو محکم گرفتم که چشاشو باز کرد و بی حال بهم لبخندشو تحویل داد..
×خوبی عشقم؟
فلیکس سرشو تکون داد و دوباره خندید..
نشستم تو تخت و محکم بغلش کردم بدنش داشت سرد میشد یعنی میخواست منو تنها بذاره؟:)ولی اون یه فرشته بود که لیاقت زندگی کردنو داشت..
فلیکس دستاشو قفل کمر ا.ت کرده و محکم به بغلش کشید و با صدای دیپ داری تو گوشش گفت:عاشقتم ا.ت
ا.ت دوباره خندید و از بغلش درامد و لبای فلیکسو سطحی بوسید..
پاشد به چشای فلیکس خیره نگاه کرد و گفت:فلیکس من همیشه پیشتم یادت باشه من هیچوقت تنهات نمیذارم و اینو بدون منم عاشقتم:)
پاشدم خواستم برم که دستمو گرفت به چشام زل زد و گفت:ا.ت نرو!
خندیدم و گفتم:چن ساعت دیگه پیشتم عشقم..
و رفتم بیرون که دکترا رفتن اتاقش و با ذوق داد زدن:آقاییی لی فلیکس قلب براتون پیدا شد یکی داوطلب میخواد بهتون قلب بده!
پوزخندی زدم و با قدم های اطمینان رفتم سمت اتاق عمل..
چند ساعت بعد..
ویو فلیکس
چشامو بازکردم باورم نمیشه دیگه حالم خیلی خوبه دیگه درد احساس نمیکنم باید برم و فرشته ای که بهم این قلبو هدیه دادم تشکر کنم مگه نه؟
ولی تنها کسی که الان میخوام ببینمش ا.ت بود عشقیکه منو تو هیچ شرایطی ول نکرد!
دکتر وارد اتاق شد و با دیدن حالم لبخندی زد!
/آقای لی فلیکس میبنم که حالتون خوبه!:)
فلیکس لبخندی زد و زمزمه کرد:اره آقای دکتر حالم خیلی خوبه فقط میشه بگین ا.ت چرا نیومده پیشم؟
دکتر قیافش رفت تو هم و بغض کرد..
که فلیکس با نگرانی لب زد:آقای دکتر ا.ت کجاست؟(جدی)
دکتر از جیبش نامهای درآورد و به سمت فلیکس گرفت!
/آقای لی فلیکس اونی که قلبشو بهتون اهدا کرده..
مکث کرد و گفت:خانم لی ا.ت بوده!
فلیکس با شنیدن این حرف دکتر دنیا به سرش ویران شد و گفت:شو..شوخی..می..کنین مگه نه!؟
دکتر بغض کرد و از اتاق رفت بیرون
فلیکس که خشکش زده بود بغضکرد و گفت:نه ا.ت نه این واقعیت ندارهه!
فلیکش شروع کرد به گریه کردن و دستشو گذاشت روی قلبی که ماله عشقشه!
زود نامه رو با دستای لرزانش باز کرد و شروع کرد به خواندن یادگاری عشقش!
"فلیکس عشقم زندگیم مگه نگفتم دیگه حق نداری گریه کنی؟!اشکاتو پاک کن ببینم میدونی که من نمردم جام خیلی راحته ها بدنت منو گرم نگه میداره.."
فلیکس که چشای اشکیش نمیذاشت جمله هارو درست بخونه پاک کرد و دوباره با بغض به خواندن ادامه داد!
"الان دیگه باید زندگی کنی فهمیدی؟دیگه نیاز نیست رو تخت بیمارستان دراز کشیده زندگی کنی! باور کن الان حال من خیلی قشنگ تر از حال توعه!این کارو از صمیم قلبم انجام دادم مراقبم باشی ها خخخ عاشقتم فلیکس:)"
فلیکس نامه رو رو قلبش فشرد و گریه کرد
×تو نمیدونی که دلیل زندگی من تو بودی ا.ت الان من بی تو چگونه زندگی کنم؟!
The end...
۱۸.۱k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.