dilemma of love and hate پارت4
الکس دستمو گرفت و کمکم کرد برم بالا
؛ سلام ا/ت دلم برات تنگ شده بود
+بله کاملا مشخصه
؛ هی بیخیال یه شوخی کوچولو بود
+خیله خوب
؛ خوب حالا بگو ببینم این یه مدت چیکارا کردی
+ اولا تا من بخوام ماجرای کل این یه سال برات تعریف کنم جفتمون پیر میشیم دوما حال ندارم
الکس سری از روی تاسف تکون داد و بعد نگاهش به سبد شیرینیا افتاد
؛ این سبد چیه تو دستت
+اینو میگی اینارو اماندا برامون درست کرده شیرینیه
؛ همممم اخ جون شیرینی
+بیا همش مال تو من سیرم
؛ بهتر همشو خودم میخورمممممم
تا الکس اون شیرینی هارو لنبوند منم یکم تو خونه درختی چرخ شدم هیچ چیز تغییر نکرده بود خونه درختی نسبتا بزرگ بود و فضای باحالی داشت
(برای اینکه زود تر برسیم به بخش جذاب داستان اینجارو خلاصه میکنم)
تو تمام مدت حرفامون الکس اصلا حرفی راجب تولدم نزد راستش یکم ناراحت شدم خوب اخه اون دوست چند سالمه و فک میکردم تولدمو یادش میمونه بعد از یکم حرف زدن شیرینی خوردن الکس بهم گفت
؛ بیا بریم یکم قدم بزنیم
+باشه
ببخشید کوتاه بود پارت بعد غروب میزارم☆♡
؛ سلام ا/ت دلم برات تنگ شده بود
+بله کاملا مشخصه
؛ هی بیخیال یه شوخی کوچولو بود
+خیله خوب
؛ خوب حالا بگو ببینم این یه مدت چیکارا کردی
+ اولا تا من بخوام ماجرای کل این یه سال برات تعریف کنم جفتمون پیر میشیم دوما حال ندارم
الکس سری از روی تاسف تکون داد و بعد نگاهش به سبد شیرینیا افتاد
؛ این سبد چیه تو دستت
+اینو میگی اینارو اماندا برامون درست کرده شیرینیه
؛ همممم اخ جون شیرینی
+بیا همش مال تو من سیرم
؛ بهتر همشو خودم میخورمممممم
تا الکس اون شیرینی هارو لنبوند منم یکم تو خونه درختی چرخ شدم هیچ چیز تغییر نکرده بود خونه درختی نسبتا بزرگ بود و فضای باحالی داشت
(برای اینکه زود تر برسیم به بخش جذاب داستان اینجارو خلاصه میکنم)
تو تمام مدت حرفامون الکس اصلا حرفی راجب تولدم نزد راستش یکم ناراحت شدم خوب اخه اون دوست چند سالمه و فک میکردم تولدمو یادش میمونه بعد از یکم حرف زدن شیرینی خوردن الکس بهم گفت
؛ بیا بریم یکم قدم بزنیم
+باشه
ببخشید کوتاه بود پارت بعد غروب میزارم☆♡
۳.۲k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.