ساکت ترین بدترینه و بدترین عشقمه
ا/ت:سکوت*
فقد سرخ شدن*
همون زمان گتو و کیانا*
کیانا: آروم داشتم حرف میزدم*
عووو چ باحال
گتو:گذاشتن دستم روی شونه کیانا*
چی باحاله؟☺️
کیانا:تو ذهنم:او او حواسم نبود کنارمه الان چی بگم نکنه فکر میکنه که از گوجو خوشم میاد)
داشت همین مدلی با خودم حرف میزدم ک یهو رشته افکارم رو گتو پاره کرد*
گتو:منتظر جواب بودم ک دیدم کلا ساکت شد*
صورتمو بردم جلوش*
پخ
کیانا:هان؟چته؟چی شده؟😂
گتو:هیچی دیدم موش زبونتو خورد با خودم گفتم برات جدیدشو نصب کنم😂💔
کیانا:واو خیلی ممنون هزینشو کی پرداخت کنم آقای نصاب؟😂
گتو:باشه برا بعد😂
داشتیم همین مدلی حرف میزدیم که..
گوجو:خب من باید برم کار دارم فردا میبینمت
رفتن سمت گتو*
گتو:اصلا حواسم نبود و داستان با کیانا حرف میزدم و و میخنیدم*
گوجو:خبر داری باید بریم؟
گتو:هان؟انقدر زود؟
گوجو:میخوای امشب همینجا بخوابی مگه؟
گتو:ای باوا ای باوا اوکی الان میام
کیانا و ا/تیی ک فقد داشتن نگاشون میکردن*
گتو:خب باید برم بعدا میبینمت کیوی😂
کیانا:گگگ اگه من کیویم تو چی
گتو :موقعه رفتن سمت ماشین جوابشو دادن*
اونو خودت بعدا میفهمی کیوی جون
گتو و گوجو سوار ماشیناشون شدن و رفتن*
ا/ت:گرفتن دست کیانا و بردنش تو خونه*
همچنان داشت حضم میکرد ولی نمیتونست*
روز بعد*
کیانا:ماریا زود باشششش داره دیرمون میشههه استاد پارمون میکنه
ا/ت:ب من چههه گوشیم گم شده تو برو من خودم میام
کیانا:نمیشه
ا/ت:د میگم زودتر برو حرفی هم نباشه
کیانا:هعییی خیلی دیر نکنیا*
کیانا:سریع رفتم دانشگاه*
خوف حداقل استاد هنوز نیومده
امید وارم خیلی دیر نکنه
رفتن و نشستن سر جام*
گتو و گوجو همون موقعه تو حیاط*
گتو:میگم..میخوای ا/ت کنار تو بشینه امروز؟
گوجو:دالمم بخواد نمیشه..احتمالا با اون اعترافی ک من کردم ممکنه حتی دیگه با هام حرفم نزنه
گتو:خب بسپارش دست من فقد بیا سریع بریم سر کلاس
گوجو:با بی حوصلگی رفتن و نشستن سر جام*
منتظر بودم ک گتو بیاد کنارم بشینه ک دیدم رفته سر جای ا/ت نشست
تو ذهنم:هان چرا رفته سر جای اون نشسته)
گتو:رفتن و نشستن کنار کیانا*
سلام کیوی
کیانا:شوکه*
متعجب*
ببینم تو اینجا چیکار میکنی؟
گتو:هیچی اومدم کنار کیوی نشستم ک قراره بخرمش بعد بخورمش😂
کیانا:وای چقدر ترسیدم😂
ا/ت:اومدن و رسیدن سر کلاس*
هوف شانس آوردم
عجیبه استاد هنوز...
استاد وارد میشود*
استاد:خانم ا/ت لطف کنید برید بشینید
ا/ت:میخواستم برم سر جام بشینم ک دیدم گتو نشسته سر جام*
میخواستم برم بهش بگم که از سر جام پاشه ولی دلم نیومد چون کیانا خیلی ذوق زده شده بود*
تنها جای خالی کلاس کنار گوجو بود*
از سر اجبار رفتم بغلش نشستم*
ا/ت:....
این داستان ادامه دارد
#ساکت_ترین_بدترینه_و_بدترین_عشقمه
#Pari
(اجازه کپی حتی با ذکر منبع ممنوع هست مگر اینکه خودتون بهم اطلاع بدید و من با همکاری موافقت کنم)
فقد سرخ شدن*
همون زمان گتو و کیانا*
کیانا: آروم داشتم حرف میزدم*
عووو چ باحال
گتو:گذاشتن دستم روی شونه کیانا*
چی باحاله؟☺️
کیانا:تو ذهنم:او او حواسم نبود کنارمه الان چی بگم نکنه فکر میکنه که از گوجو خوشم میاد)
داشت همین مدلی با خودم حرف میزدم ک یهو رشته افکارم رو گتو پاره کرد*
گتو:منتظر جواب بودم ک دیدم کلا ساکت شد*
صورتمو بردم جلوش*
پخ
کیانا:هان؟چته؟چی شده؟😂
گتو:هیچی دیدم موش زبونتو خورد با خودم گفتم برات جدیدشو نصب کنم😂💔
کیانا:واو خیلی ممنون هزینشو کی پرداخت کنم آقای نصاب؟😂
گتو:باشه برا بعد😂
داشتیم همین مدلی حرف میزدیم که..
گوجو:خب من باید برم کار دارم فردا میبینمت
رفتن سمت گتو*
گتو:اصلا حواسم نبود و داستان با کیانا حرف میزدم و و میخنیدم*
گوجو:خبر داری باید بریم؟
گتو:هان؟انقدر زود؟
گوجو:میخوای امشب همینجا بخوابی مگه؟
گتو:ای باوا ای باوا اوکی الان میام
کیانا و ا/تیی ک فقد داشتن نگاشون میکردن*
گتو:خب باید برم بعدا میبینمت کیوی😂
کیانا:گگگ اگه من کیویم تو چی
گتو :موقعه رفتن سمت ماشین جوابشو دادن*
اونو خودت بعدا میفهمی کیوی جون
گتو و گوجو سوار ماشیناشون شدن و رفتن*
ا/ت:گرفتن دست کیانا و بردنش تو خونه*
همچنان داشت حضم میکرد ولی نمیتونست*
روز بعد*
کیانا:ماریا زود باشششش داره دیرمون میشههه استاد پارمون میکنه
ا/ت:ب من چههه گوشیم گم شده تو برو من خودم میام
کیانا:نمیشه
ا/ت:د میگم زودتر برو حرفی هم نباشه
کیانا:هعییی خیلی دیر نکنیا*
کیانا:سریع رفتم دانشگاه*
خوف حداقل استاد هنوز نیومده
امید وارم خیلی دیر نکنه
رفتن و نشستن سر جام*
گتو و گوجو همون موقعه تو حیاط*
گتو:میگم..میخوای ا/ت کنار تو بشینه امروز؟
گوجو:دالمم بخواد نمیشه..احتمالا با اون اعترافی ک من کردم ممکنه حتی دیگه با هام حرفم نزنه
گتو:خب بسپارش دست من فقد بیا سریع بریم سر کلاس
گوجو:با بی حوصلگی رفتن و نشستن سر جام*
منتظر بودم ک گتو بیاد کنارم بشینه ک دیدم رفته سر جای ا/ت نشست
تو ذهنم:هان چرا رفته سر جای اون نشسته)
گتو:رفتن و نشستن کنار کیانا*
سلام کیوی
کیانا:شوکه*
متعجب*
ببینم تو اینجا چیکار میکنی؟
گتو:هیچی اومدم کنار کیوی نشستم ک قراره بخرمش بعد بخورمش😂
کیانا:وای چقدر ترسیدم😂
ا/ت:اومدن و رسیدن سر کلاس*
هوف شانس آوردم
عجیبه استاد هنوز...
استاد وارد میشود*
استاد:خانم ا/ت لطف کنید برید بشینید
ا/ت:میخواستم برم سر جام بشینم ک دیدم گتو نشسته سر جام*
میخواستم برم بهش بگم که از سر جام پاشه ولی دلم نیومد چون کیانا خیلی ذوق زده شده بود*
تنها جای خالی کلاس کنار گوجو بود*
از سر اجبار رفتم بغلش نشستم*
ا/ت:....
این داستان ادامه دارد
#ساکت_ترین_بدترینه_و_بدترین_عشقمه
#Pari
(اجازه کپی حتی با ذکر منبع ممنوع هست مگر اینکه خودتون بهم اطلاع بدید و من با همکاری موافقت کنم)
۲۳۶
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.