پارت۲
پارت۲
خاطره ی دبیرستان
ویوا/ت
نشسته بودم داشتم به کسایی که میرقصن نگاه میکردم
یوجین: بانو افتخار رقص میدین؟( لبخند )
ا/ت: عا... باشه
یوجین: شما خیلی خوشگلین میتونم بپرسم اسمتون چیه بانو؟
ا/ت: ب..بله ا/ت .. کیم ا/ت هستم(فعلا در حال رقص)
یوجین: (لبخند) چقدر اسم قشنگی بانو
تموم شدن رقص
یوجین : میتونم شمارتون رو داشته باشم بانو؟
ا/ت: ن..نه من من
یوجین: شما چی ؟ دوست پسر دارین؟
ا/ت: بله (بغض)
یوجین: خب پس اشکال نداره بانو ممنونم که افتخار دادین با من رقصیدین تا دیدار بعد خدافظ ( لبخند و رفت)
ا/ت
چقدر مهربون بود وایسا ببینم لیا کجاست
پیام لیا
ا/ت من اومدم خونه تورو ندیدم فردا حرف میزنیم
بی ف.نوس منو گذاشته اینجا رفته از با. اومدم بیرون پیاده سمت خونه رفتم ساعت ۱ شب بود همش به فکر کوک بودم چرا بهم زنگ نمیزنه مگه به من قول نداده بود لبخند تلخی زدم نمیدونم کی به خونه رسیدم
دیدم مامان رو کاناپه خوابیده آخ حتما نگرانم بود رفتم یه پتو آوردم کشیدم روش خودمم رفتم خوابیدم
____
۳سال بعد
لیا: ا/ت امروز جلسه داریم یادته که؟
ا/ت: آره یادمه
لیا: پس زود باش دیگه اونارو هم امضا کن بیا
ا/ت : باشه الان میام تو برو
زنگ تلفن
ا/ت: جونم؟
یوجین: سلام بر بانوی من چطوری خوشگلم؟
ا/ت: آه خوب تو چطوری مستر؟
یوجین: خوبم راستی بعد اینکه از شرکت تموم شدی بگو بیام دنبالت میریم یه جایی
ا/ت: کجا؟(خنده)
یوجین : یه رازه باشه بانو ؟
ا/ت: باشه باشه
یوجین : فعلا
قطع کردم پاشدم رفتم بیرون منشی :خانم کیم مهمونامون اومدن ا/ت: باش ممنون
لیا: ا/ت من با سوهو قرار دارم فردا میبینمت
ا/ت : باش فعلا جلو شرکت منتظر یوجین بودم یوجین: سوار نمیشی بانو ا/ت: چرا چرا(خنده )
حالا کجا میریم یوجین: میبینی بانو سرم رو گذاشتم رو شیشه که دست کسی رفت سمت رونام میدونستم اونه عادت کرده بودم چون دیگه یوجین دوست پسرم بود ولی من هنوزم کوک به یادمه درسته بچه بودم دوستش داشتم ولی خب کسی چه میدونه عشق اول یه چیزه دیگس خاطره هایی که با کوک داشتم رو مرور میکردم
یوجین: رسیدیم بانو
پیاده شدیم اومده بودیم ساحل ا/ت : ساحل؟
یوجین: بیا بریم ببین دستم رو گرفت رفتیم دیدم یه میز کوچولو که دوتا صندلی روبه روی هم بودن و روش که گل گذاشته شده همراه با شمع ویو خوبی بود آدم آرامش میگرفت
یوجین صندلی رو برد عقب یوجین: بفرما بانو( لبخند)
منم لبخند تحویلش دادم و نشستم خودشم روبه روی من نشست
ا/ت: ویو خوبیه
یوجین: (خنده) چی میخوری؟
ا/ت: زیاد گشنم نیست یه دسر میخوام
یوجین: اوکی پس
پاشد رفت سفارش بده منم داشتم به دریا نگاه میکردم تا اینکه...
خب خب یه خبر خوب از این به بعد شرط نداریم کیوتام ولی قول بدین حمایتمون بیشتر باشه پارت های بیشتری میزارم 💜😉✨
خاطره ی دبیرستان
ویوا/ت
نشسته بودم داشتم به کسایی که میرقصن نگاه میکردم
یوجین: بانو افتخار رقص میدین؟( لبخند )
ا/ت: عا... باشه
یوجین: شما خیلی خوشگلین میتونم بپرسم اسمتون چیه بانو؟
ا/ت: ب..بله ا/ت .. کیم ا/ت هستم(فعلا در حال رقص)
یوجین: (لبخند) چقدر اسم قشنگی بانو
تموم شدن رقص
یوجین : میتونم شمارتون رو داشته باشم بانو؟
ا/ت: ن..نه من من
یوجین: شما چی ؟ دوست پسر دارین؟
ا/ت: بله (بغض)
یوجین: خب پس اشکال نداره بانو ممنونم که افتخار دادین با من رقصیدین تا دیدار بعد خدافظ ( لبخند و رفت)
ا/ت
چقدر مهربون بود وایسا ببینم لیا کجاست
پیام لیا
ا/ت من اومدم خونه تورو ندیدم فردا حرف میزنیم
بی ف.نوس منو گذاشته اینجا رفته از با. اومدم بیرون پیاده سمت خونه رفتم ساعت ۱ شب بود همش به فکر کوک بودم چرا بهم زنگ نمیزنه مگه به من قول نداده بود لبخند تلخی زدم نمیدونم کی به خونه رسیدم
دیدم مامان رو کاناپه خوابیده آخ حتما نگرانم بود رفتم یه پتو آوردم کشیدم روش خودمم رفتم خوابیدم
____
۳سال بعد
لیا: ا/ت امروز جلسه داریم یادته که؟
ا/ت: آره یادمه
لیا: پس زود باش دیگه اونارو هم امضا کن بیا
ا/ت : باشه الان میام تو برو
زنگ تلفن
ا/ت: جونم؟
یوجین: سلام بر بانوی من چطوری خوشگلم؟
ا/ت: آه خوب تو چطوری مستر؟
یوجین: خوبم راستی بعد اینکه از شرکت تموم شدی بگو بیام دنبالت میریم یه جایی
ا/ت: کجا؟(خنده)
یوجین : یه رازه باشه بانو ؟
ا/ت: باشه باشه
یوجین : فعلا
قطع کردم پاشدم رفتم بیرون منشی :خانم کیم مهمونامون اومدن ا/ت: باش ممنون
لیا: ا/ت من با سوهو قرار دارم فردا میبینمت
ا/ت : باش فعلا جلو شرکت منتظر یوجین بودم یوجین: سوار نمیشی بانو ا/ت: چرا چرا(خنده )
حالا کجا میریم یوجین: میبینی بانو سرم رو گذاشتم رو شیشه که دست کسی رفت سمت رونام میدونستم اونه عادت کرده بودم چون دیگه یوجین دوست پسرم بود ولی من هنوزم کوک به یادمه درسته بچه بودم دوستش داشتم ولی خب کسی چه میدونه عشق اول یه چیزه دیگس خاطره هایی که با کوک داشتم رو مرور میکردم
یوجین: رسیدیم بانو
پیاده شدیم اومده بودیم ساحل ا/ت : ساحل؟
یوجین: بیا بریم ببین دستم رو گرفت رفتیم دیدم یه میز کوچولو که دوتا صندلی روبه روی هم بودن و روش که گل گذاشته شده همراه با شمع ویو خوبی بود آدم آرامش میگرفت
یوجین صندلی رو برد عقب یوجین: بفرما بانو( لبخند)
منم لبخند تحویلش دادم و نشستم خودشم روبه روی من نشست
ا/ت: ویو خوبیه
یوجین: (خنده) چی میخوری؟
ا/ت: زیاد گشنم نیست یه دسر میخوام
یوجین: اوکی پس
پاشد رفت سفارش بده منم داشتم به دریا نگاه میکردم تا اینکه...
خب خب یه خبر خوب از این به بعد شرط نداریم کیوتام ولی قول بدین حمایتمون بیشتر باشه پارت های بیشتری میزارم 💜😉✨
۴.۹k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.