چند پارتی تهیونگ درخواستی
تهیونگ : کارم خیلی زود تموم شد الان تو راه برگشتم
p/3
ا.ت : یعی الان میای خونه
تهیونگ : اره ولی خب بگو کدوم بیمارستان میرید میام همونجا
ا.ت : خب یعنی الان خسته نیستی برو خونه ما خودمون برمیگردیم
تهیونگ : من اگه برم خونه که تو میزنی زیر همچی نه میخوام بیام بگو کجا میرید
ا.ت : میریم همونجایی که مانا رو بردن
آوین : مانا رو بردم شنوایی سنجی نبردن بیمارستان که
ا.ت : یعنی تو بیمارستان شنوایی سنجی نیست تو ببمارستان همه چی هست حتی کنارش یه داروخونه هم زدن
آوین : نمیدونم اونجایی که من رفتم فقط شنوایی سنجی داشتن
ا.ت : طبقهی بالا
آوین : اره طبقهی بالا برای بینایی و شنوایی بود
ا.ت : خب درسته همونجاست
ا.ت : خب تهیونگ شنیدی الان آدرسشو بهت میدم
تهیونگ : باشه میگم ا.ت خیلی حالت بده
ا.ت : نه حالا اونقدرا هم .....
آوین : نمیتونست از جاش بلد شه
تهیونگ : بیا حتماً باید حرف راستو از زبون آوین بشنوم
ا.ت : خب حالا چیزی نشده تهیونگ ما رسیدیم دیگه خدافظ
تهیونگ : باشه منم یه چند دیقه دیگه میان خدافظ
پرش به وقتی که ا.ت و آوین رسیدن بیمارستان
ا.ت : خدارو شکر اینجا آسانسور داره وگرنه تا میخواستم بیام اینجا هلاک میشدم
آوین : نمیری دنبال مانا
ا.ت : الان کجاست ؟
مانا : سلام عمه کی اومدی......
ا.ت : وای سلام عمه قربونت بره قشنگ من خوبی مانا خانم
آوین : ولش کن بچه رو خفش کردی
ا.ت : اخیی اصلاً تو میدونی من چقدر دلم برات تنگ شده بود
آوین : ا.ت بچه خفه شد
ا.ت : راستی مانا میخوام یه کاری کنی
مانا : چیکار کنم ؟
ا.ت : اینو بزار تو گوشت بگو میشنوی یا نه
مانا : نه میشنوم دیگه
ا.ت : عهههه واقعاً
مانا : اره دیگه پس برا چی اومدم اینجا
ا.ت : اها خب قشنگم مامان بابا کجان
مانا : رفتن بیرون الان میان
ا.ت : باشه بیا بریم پایین منم باید برم دکتر
مانا : باشه
پرش به وقتی که تهیونگ میرسه بیمارستان
تهیونگ : امم سلام
پرستار : سلام امری داشتین
تهیونگ : بله خانم کیم ا.ت کجان
پرستار : هنوز نوبت ایشون نشده اونجا نشستن
تهیونگ : بله ممنون ....... ا.ت
ا.ت : سلام ( همو بغل کردن )
آوین : حداقل این کارارو دیگه تو بیمارستان نکنید
ا.ت : تو چی میفهمی آخه
تهیونگ : خب هنوز نوبت شما نشده
ا.ت : نه هنوز منتظر نشستیم
تهیونگ : ا.ت ففط دلت درد میکرد یا ...
ا.ت : نه فقط دلم بود وقتی میشینم خوبه ولی وقتی بلند میشم
تهیونگ : خب چیزی میخوایین شما برم یه آبمیوهای خوراکیِ چیزی بگیرم
آوین : ما اینارو اگه یکی بستری شه براش میبریم
ا.ت : تهیونگ یه آبمیوه برا من بگیر
تهیونگ : باشه خب من اینارو میزارم اینجا راستی مانا کجاست
آوین : مانا رفته پیش دوستش
ا.ت : توی سی ثانیه دوست پیدا کرد پدر سوخته
تهیونگ : ازبس دختره خوبیه دیگه من برم خدافظ
p/3
ا.ت : یعی الان میای خونه
تهیونگ : اره ولی خب بگو کدوم بیمارستان میرید میام همونجا
ا.ت : خب یعنی الان خسته نیستی برو خونه ما خودمون برمیگردیم
تهیونگ : من اگه برم خونه که تو میزنی زیر همچی نه میخوام بیام بگو کجا میرید
ا.ت : میریم همونجایی که مانا رو بردن
آوین : مانا رو بردم شنوایی سنجی نبردن بیمارستان که
ا.ت : یعنی تو بیمارستان شنوایی سنجی نیست تو ببمارستان همه چی هست حتی کنارش یه داروخونه هم زدن
آوین : نمیدونم اونجایی که من رفتم فقط شنوایی سنجی داشتن
ا.ت : طبقهی بالا
آوین : اره طبقهی بالا برای بینایی و شنوایی بود
ا.ت : خب درسته همونجاست
ا.ت : خب تهیونگ شنیدی الان آدرسشو بهت میدم
تهیونگ : باشه میگم ا.ت خیلی حالت بده
ا.ت : نه حالا اونقدرا هم .....
آوین : نمیتونست از جاش بلد شه
تهیونگ : بیا حتماً باید حرف راستو از زبون آوین بشنوم
ا.ت : خب حالا چیزی نشده تهیونگ ما رسیدیم دیگه خدافظ
تهیونگ : باشه منم یه چند دیقه دیگه میان خدافظ
پرش به وقتی که ا.ت و آوین رسیدن بیمارستان
ا.ت : خدارو شکر اینجا آسانسور داره وگرنه تا میخواستم بیام اینجا هلاک میشدم
آوین : نمیری دنبال مانا
ا.ت : الان کجاست ؟
مانا : سلام عمه کی اومدی......
ا.ت : وای سلام عمه قربونت بره قشنگ من خوبی مانا خانم
آوین : ولش کن بچه رو خفش کردی
ا.ت : اخیی اصلاً تو میدونی من چقدر دلم برات تنگ شده بود
آوین : ا.ت بچه خفه شد
ا.ت : راستی مانا میخوام یه کاری کنی
مانا : چیکار کنم ؟
ا.ت : اینو بزار تو گوشت بگو میشنوی یا نه
مانا : نه میشنوم دیگه
ا.ت : عهههه واقعاً
مانا : اره دیگه پس برا چی اومدم اینجا
ا.ت : اها خب قشنگم مامان بابا کجان
مانا : رفتن بیرون الان میان
ا.ت : باشه بیا بریم پایین منم باید برم دکتر
مانا : باشه
پرش به وقتی که تهیونگ میرسه بیمارستان
تهیونگ : امم سلام
پرستار : سلام امری داشتین
تهیونگ : بله خانم کیم ا.ت کجان
پرستار : هنوز نوبت ایشون نشده اونجا نشستن
تهیونگ : بله ممنون ....... ا.ت
ا.ت : سلام ( همو بغل کردن )
آوین : حداقل این کارارو دیگه تو بیمارستان نکنید
ا.ت : تو چی میفهمی آخه
تهیونگ : خب هنوز نوبت شما نشده
ا.ت : نه هنوز منتظر نشستیم
تهیونگ : ا.ت ففط دلت درد میکرد یا ...
ا.ت : نه فقط دلم بود وقتی میشینم خوبه ولی وقتی بلند میشم
تهیونگ : خب چیزی میخوایین شما برم یه آبمیوهای خوراکیِ چیزی بگیرم
آوین : ما اینارو اگه یکی بستری شه براش میبریم
ا.ت : تهیونگ یه آبمیوه برا من بگیر
تهیونگ : باشه خب من اینارو میزارم اینجا راستی مانا کجاست
آوین : مانا رفته پیش دوستش
ا.ت : توی سی ثانیه دوست پیدا کرد پدر سوخته
تهیونگ : ازبس دختره خوبیه دیگه من برم خدافظ
۴۶۸
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.