خون آشام من🖤🍷

خون آشام من🖤🍷
پارت ۱۲


ات ویو
سوار شدیم خیلی استرس داشتم و میترسیدم دیگه داشت حرکت میکرد رفت بالا و داشت میچرخید که از ترس دست تهیونگ و گرفتم و چشامو بستم و نفس عمیق میکشیدم
تهیونگ:الان اشکالی نداره که دستمو گرفتی
ات:تهیونگ خیلی میترسم پس خواهشا با هام بحث نکن
ات ویو
وقتی پیاده شدیم حالم خیلی بد بود سرم گیج میرفت حالت تهوع داشتم
ات: بورا حالم داره بد میشه بگی دستشویی کجاس
بورا:آره بیا خودم میبرمت تهیونگ یه بطری آب بگیر و بیا
تهیونگ:باشه
جی آه و یونا هم گفتن میان
بورا ویو
ات با**لا آورد حالش خیلی بهتر شده بود که تهیونگ آب و آورد و ات خود
تهیونگ:ات بهتری
ات:سرشو تکون میده
جی آه:میخوای برگردیم
ات:نه حالم خوبه
یونا:مطمئنی
ات:اره بریم
ات ویو
آخرین بازی دیسکو بنگ بنگ باحال بود ولی باید بتونی خودتو نگه داری همه کنار هم نشستیم من وسط بورا و تهیونگ بودم شروع شد خیلی خودمو کنترل میکردم که تکون نخورم ولی یه دفه افتادم روی تهیونگ
تهیونگ:خوبی
ات:اره
بلند میشه
ات :خیلی خوب بود امشب
جیمین:آره خیلیییی
جی آه:بورا ممنون که مارو آره اینجا
بورا:نه بابا این چه حرفیه
کوکی:خب بریم دیگه
یونا:بریم عشقم
ات و تهیونگ و بورا :اه اه اه حالمون بهم خور چندشا
جی آه:باید عاشق بشی که درک کنی
یونا:دقیقا...........