[پارت 20]
[پارت 20]
ا/ت: تهیونگ میگم مگه بیدارت کردم
تهیونگ: ن چون اصلا خواب نبودم فقط چشمامو بسته بودم
ا/ت: آها
تهیونگ: میگم اون چا اونوو کی بود
ا/ت: پسر خالم
تهیونگ: همون
ا/ت: اره
تهیونگ: چ کارت داشت
ا/ت: خو حتما باز ی خراب کاری ای کرده ک ب من زنگ زده
تهیونگ: آها
ا/ت: ایش اینقدر ازش بدم میاد
تهیونگ: او
ا/ت: خب ولش کن مهم نیست
تهیونگ: اوکی
ا/ت: خب چ خبر
تهیونگ: سلامتی
ا/ت: چیکار می کنی
تهیونگ: ا/ت میگم مگه دیوونه شدی
ا/ت: نوچ
تهیونگ: پ چرا اینارو میپرسی
ا/ت: همین جوری
تهیونگ: اوکی
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: بله
ا/ت: می دونی
تهیونگ: چیو
ا/ت: من هنزوز برام سواله ک چطور باهم دوست شدیم برام خیلی عجیبه
تهیونگ: نمی دونم خب
ا/ت: اوکی
تهیونگ: آقا من حوصلم سر رفته
ا/ت: منمممم
تهیونگ: آروم مردوم خوابن الآنم پرستارا میان بهمون گیر میدن
ا/ت: حواسم نبود😸
تهیونگ: ا/ت می دونستی خیلی کیوتی
ا/ت: ن
تهیونگ: واقعا نمی دونستی
ا/ت: ن😹🙌
تهیونگ: آها اوکی
ا/ت: آقا برگردیم
تهیونگ: برای چی
ا/ت: شکمم درد می کنه خسته هم شدم
تهیونگ: هعی فقط اون مرده رو نبینم
ا/ت: کدوم مرده
تهیونگ: همونی ک این بلا رو سرت آورد
ا/ت: آها
تهیونگ: خب بریم
ا/ت: بریم
تهیونگ: حقیقتا خیلی خوابم میاد
ا/ت: منم
ا/ت: تهیونگ میگم رو مبل خسته نمیشی اگر میخوای برو سونگمیونو هست
تهیونگ: ینی برم
ا/ت: اره برو من حالم خوبه
تهیونگ: باشه فردا دوباره میام براتم وسایل میارم
ا/ت: باشه ممنون
خب تهیونگم ک رفت
من موندمو سونگمین برم بخوابم دیگه دیر وقته
این بار زیاد نیست واقعا ببخشید😐💔
ا/ت: تهیونگ میگم مگه بیدارت کردم
تهیونگ: ن چون اصلا خواب نبودم فقط چشمامو بسته بودم
ا/ت: آها
تهیونگ: میگم اون چا اونوو کی بود
ا/ت: پسر خالم
تهیونگ: همون
ا/ت: اره
تهیونگ: چ کارت داشت
ا/ت: خو حتما باز ی خراب کاری ای کرده ک ب من زنگ زده
تهیونگ: آها
ا/ت: ایش اینقدر ازش بدم میاد
تهیونگ: او
ا/ت: خب ولش کن مهم نیست
تهیونگ: اوکی
ا/ت: خب چ خبر
تهیونگ: سلامتی
ا/ت: چیکار می کنی
تهیونگ: ا/ت میگم مگه دیوونه شدی
ا/ت: نوچ
تهیونگ: پ چرا اینارو میپرسی
ا/ت: همین جوری
تهیونگ: اوکی
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: بله
ا/ت: می دونی
تهیونگ: چیو
ا/ت: من هنزوز برام سواله ک چطور باهم دوست شدیم برام خیلی عجیبه
تهیونگ: نمی دونم خب
ا/ت: اوکی
تهیونگ: آقا من حوصلم سر رفته
ا/ت: منمممم
تهیونگ: آروم مردوم خوابن الآنم پرستارا میان بهمون گیر میدن
ا/ت: حواسم نبود😸
تهیونگ: ا/ت می دونستی خیلی کیوتی
ا/ت: ن
تهیونگ: واقعا نمی دونستی
ا/ت: ن😹🙌
تهیونگ: آها اوکی
ا/ت: آقا برگردیم
تهیونگ: برای چی
ا/ت: شکمم درد می کنه خسته هم شدم
تهیونگ: هعی فقط اون مرده رو نبینم
ا/ت: کدوم مرده
تهیونگ: همونی ک این بلا رو سرت آورد
ا/ت: آها
تهیونگ: خب بریم
ا/ت: بریم
تهیونگ: حقیقتا خیلی خوابم میاد
ا/ت: منم
ا/ت: تهیونگ میگم رو مبل خسته نمیشی اگر میخوای برو سونگمیونو هست
تهیونگ: ینی برم
ا/ت: اره برو من حالم خوبه
تهیونگ: باشه فردا دوباره میام براتم وسایل میارم
ا/ت: باشه ممنون
خب تهیونگم ک رفت
من موندمو سونگمین برم بخوابم دیگه دیر وقته
این بار زیاد نیست واقعا ببخشید😐💔
۴۸۵.۱k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.