fake kook
fake kook
part*³⁵
دو هفته بعد
چند هفتست نه منو دیده نه زنگ زده بهم جواب تلفنم هم نمیده باز زنگ زدم بهش
کوک: چرا اینروزا اینقدر زنگ میزنی
ا.ت: چیزی شده چرا راستشو نمیگی تو که اینجوری نبودی
کوک: فعلا نمیتونم توضیح بدم با دوستم اومدم بیرون
ا.ت: دوستت کیه
کوک: گفتم که لینا
ا.ت: لینا کیه
کوک: چقدر سوال میپرسی
ا.ت: باید همو ببینیم
کوک: نمیتونم
ا.ت: میای نگو نمیتونم باید باهات حرف بزنم بیا پارک نزدیک کافه همیشگی تا یک ساعت دیگه میبینمت
اینو گفتم و قطع کردم
یک ساعت بعد
تو پارک منتظرش بودم نمیومد استرس هم داشتم قلبم تند تند میزد الان باید بهش چی بگم یعنی از کجا شروع کنم
کوک: حرفتو بزن که عجله دارم
ا.ت: میدونی چند وقته ندیدیم همو چرا اینجوری میکنی بزار باهم حرف بزنیم
کوک: گوش میدم بفرما
ا.ت: چرا داری رابطمون خراب میکنی
کوک: من؟
ا.ت: اره تو! بگو این دختره لینا کیه هروقت بهت زنگ میزنم میگی پیش لینام چرا من نمیشناسمش
کوک: بهت گفتم که دوستمه
ا.ت: این چه دوستیه که باید هروز باهاش بیرون باشی
کوک: چرا خودتو نمیگی کم قرارامونو کنسل کردی گفتی میخوام با دوستام برم بیرون الان منم میخوام با دوستم برم
ا.ت: اونروزا فرق داشت
کوک: هیچ فرقی نداشت!
ا.ت: خب چرا بین این همه پسر چرا باید یه دختر دوستت باشه
کوک: مگه خودت کم دوستِ پسر داری
ا.ت: خب تو همه اونا میشناسی
کوک: من فقط دوتا از اونا میشناسم
ا.ت: جونگکوک تروخدا درست باهم رفتار کن دارم میترسم
کوک: ترسی نداره حقیقته نباید از حقیقت ترسید
ا.ت: 😓😓
کوک: الان ناراحت نباش خودت یکم فک کن متوجه میشی که منو چقدر اذیت کردی
ا.ت: ببخشید
کوک: همین فقط ببخشید
ا.ت: چیکار میتونم کنم
کوک: هیچکاری نمیتونی کنی
ا.ت: من به لینا شک دارم
کوک: چه شکی؟
ا.ت: اون فقط دوستته همین؟
کوک: اره
ا.ت: ولی من فک نمیکنم همچین چیزی باشه
کوک:ولی هست
ا.ت: تو از کجا میدونی اون دوستت نداره؟
کوک: خودت چی تو از کجا میدونی دوستات دوست ندارن
ا.ت: اذیتم نکن
کوک: چرا وقتی جواب نداری بدی میگی اذیتم نکن
ا.ت: 😓😓
کوک: دیدی چقدر ناراحتی لینا اصلا وجود نداره فقط خواستم درکم کنی
ا.ت: یعنی چی؟!
کوک: ا.ت از نظر من باید رابطمون تموم کنیم
ا.ت: نه کوک تروخدا نه
کوک: گفتم که
ا.ت: من نمیخوام
کوک: ولی من میخوام جدا شیم
ا.ت: چرا دلیلی نداره بخوایم جدا شیم
کوک: فقط یه راهی هست که از هم جدا نشیم اینکه تو با همه ی دوستات قطع رابطه کنی
ا.ت:باشه ولی نمیتونم
کوک: پس خدافظ دخترعمو
ا.ت: صبر کن
کوک: بله
ا.ت: تو مطمئنی
کوک: گفتم که تصمیمو گرفتم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*³⁵
دو هفته بعد
چند هفتست نه منو دیده نه زنگ زده بهم جواب تلفنم هم نمیده باز زنگ زدم بهش
کوک: چرا اینروزا اینقدر زنگ میزنی
ا.ت: چیزی شده چرا راستشو نمیگی تو که اینجوری نبودی
کوک: فعلا نمیتونم توضیح بدم با دوستم اومدم بیرون
ا.ت: دوستت کیه
کوک: گفتم که لینا
ا.ت: لینا کیه
کوک: چقدر سوال میپرسی
ا.ت: باید همو ببینیم
کوک: نمیتونم
ا.ت: میای نگو نمیتونم باید باهات حرف بزنم بیا پارک نزدیک کافه همیشگی تا یک ساعت دیگه میبینمت
اینو گفتم و قطع کردم
یک ساعت بعد
تو پارک منتظرش بودم نمیومد استرس هم داشتم قلبم تند تند میزد الان باید بهش چی بگم یعنی از کجا شروع کنم
کوک: حرفتو بزن که عجله دارم
ا.ت: میدونی چند وقته ندیدیم همو چرا اینجوری میکنی بزار باهم حرف بزنیم
کوک: گوش میدم بفرما
ا.ت: چرا داری رابطمون خراب میکنی
کوک: من؟
ا.ت: اره تو! بگو این دختره لینا کیه هروقت بهت زنگ میزنم میگی پیش لینام چرا من نمیشناسمش
کوک: بهت گفتم که دوستمه
ا.ت: این چه دوستیه که باید هروز باهاش بیرون باشی
کوک: چرا خودتو نمیگی کم قرارامونو کنسل کردی گفتی میخوام با دوستام برم بیرون الان منم میخوام با دوستم برم
ا.ت: اونروزا فرق داشت
کوک: هیچ فرقی نداشت!
ا.ت: خب چرا بین این همه پسر چرا باید یه دختر دوستت باشه
کوک: مگه خودت کم دوستِ پسر داری
ا.ت: خب تو همه اونا میشناسی
کوک: من فقط دوتا از اونا میشناسم
ا.ت: جونگکوک تروخدا درست باهم رفتار کن دارم میترسم
کوک: ترسی نداره حقیقته نباید از حقیقت ترسید
ا.ت: 😓😓
کوک: الان ناراحت نباش خودت یکم فک کن متوجه میشی که منو چقدر اذیت کردی
ا.ت: ببخشید
کوک: همین فقط ببخشید
ا.ت: چیکار میتونم کنم
کوک: هیچکاری نمیتونی کنی
ا.ت: من به لینا شک دارم
کوک: چه شکی؟
ا.ت: اون فقط دوستته همین؟
کوک: اره
ا.ت: ولی من فک نمیکنم همچین چیزی باشه
کوک:ولی هست
ا.ت: تو از کجا میدونی اون دوستت نداره؟
کوک: خودت چی تو از کجا میدونی دوستات دوست ندارن
ا.ت: اذیتم نکن
کوک: چرا وقتی جواب نداری بدی میگی اذیتم نکن
ا.ت: 😓😓
کوک: دیدی چقدر ناراحتی لینا اصلا وجود نداره فقط خواستم درکم کنی
ا.ت: یعنی چی؟!
کوک: ا.ت از نظر من باید رابطمون تموم کنیم
ا.ت: نه کوک تروخدا نه
کوک: گفتم که
ا.ت: من نمیخوام
کوک: ولی من میخوام جدا شیم
ا.ت: چرا دلیلی نداره بخوایم جدا شیم
کوک: فقط یه راهی هست که از هم جدا نشیم اینکه تو با همه ی دوستات قطع رابطه کنی
ا.ت:باشه ولی نمیتونم
کوک: پس خدافظ دخترعمو
ا.ت: صبر کن
کوک: بله
ا.ت: تو مطمئنی
کوک: گفتم که تصمیمو گرفتم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۳.۳k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.