پارت158
#پارت158
شیطونکِ بابا🥺💜
وقتایی که اینجوری مهربون میشد باید ازش ترسید چون بعدش یه فکرای شومی میزد به کلش....
نگاش کردم و خیلی رُک گفتم:
_ بهم گفت منم مثل دخترای دیگه برای رفع نیازتم و به زودی از اینجا میرم ، منم حرصی شدم و زدم زیر گوشش
از حرفم انگار خوشحال شده باشه چشماش برقی زد و گفت:
+ یعنی برات مهم بود حرفش؟
_ یکی به خودت توهین کنه میمونی نگاش میکنی؟؟ قطعا نه.....
منم همین کارو کردم
یهویی در آغوشم کشید و محکم منو به خودش فشرد و دستشو گذاشت پشت گردنم
+ تو عشق منی
نازیم به وقتش ادب میکنم....
از اینکه طرفداریمو کرد خر ذوق شدم اما یادم افتاد که منو مجبور کرد تا ازش معذرت خواهی کنم
بخاطر همین اخمی کردم و خودمو از تو بغلش کشیدم بیرون
_ ولی تو بدون اینکه ازم سوال بپرسی منو محاکمه کردی
+ باشه حق با توعه.
ببخشید
جان؟؟ افراز بهم گفت ببخشید؟ چشمام از حرفش چهارتا شده بود که گفت:
+ چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟ خوب قبول دارم اشتباه کردم
باز خوبه یکم منطق براش مونده بود و هنوز کمی عقل داشت
_ انتظارشو نداشتم
+ اگه به حرفام گوش بدی قول میدم خوشبخت ترین دختر روی زمین بشی غنچه
فقط کمتر لج کن همین.
هه لج؟ حتی نمیتونست که کارای من از روی تنفره نه لجبازی.....
اون منو از خانوادم جدا کرده بود و حالا دلیل رفتارامو لجبازی میزاشت؟
_ من لج نمیکنم
دستمو گرفت و بوسه ای روش زد و گفت:
+ پس چیکارمیکنی؟ نازمیکنی؟
شیطونکِ بابا🥺💜
وقتایی که اینجوری مهربون میشد باید ازش ترسید چون بعدش یه فکرای شومی میزد به کلش....
نگاش کردم و خیلی رُک گفتم:
_ بهم گفت منم مثل دخترای دیگه برای رفع نیازتم و به زودی از اینجا میرم ، منم حرصی شدم و زدم زیر گوشش
از حرفم انگار خوشحال شده باشه چشماش برقی زد و گفت:
+ یعنی برات مهم بود حرفش؟
_ یکی به خودت توهین کنه میمونی نگاش میکنی؟؟ قطعا نه.....
منم همین کارو کردم
یهویی در آغوشم کشید و محکم منو به خودش فشرد و دستشو گذاشت پشت گردنم
+ تو عشق منی
نازیم به وقتش ادب میکنم....
از اینکه طرفداریمو کرد خر ذوق شدم اما یادم افتاد که منو مجبور کرد تا ازش معذرت خواهی کنم
بخاطر همین اخمی کردم و خودمو از تو بغلش کشیدم بیرون
_ ولی تو بدون اینکه ازم سوال بپرسی منو محاکمه کردی
+ باشه حق با توعه.
ببخشید
جان؟؟ افراز بهم گفت ببخشید؟ چشمام از حرفش چهارتا شده بود که گفت:
+ چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟ خوب قبول دارم اشتباه کردم
باز خوبه یکم منطق براش مونده بود و هنوز کمی عقل داشت
_ انتظارشو نداشتم
+ اگه به حرفام گوش بدی قول میدم خوشبخت ترین دختر روی زمین بشی غنچه
فقط کمتر لج کن همین.
هه لج؟ حتی نمیتونست که کارای من از روی تنفره نه لجبازی.....
اون منو از خانوادم جدا کرده بود و حالا دلیل رفتارامو لجبازی میزاشت؟
_ من لج نمیکنم
دستمو گرفت و بوسه ای روش زد و گفت:
+ پس چیکارمیکنی؟ نازمیکنی؟
۷.۴k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.