✚از وقتی دیدمت ✚
✚از وقتی دیدمت ✚
〘Part7〙
#فیک
#فیلیکس
همون طور که به دیوار تکیه داده بودم و داشتم به صدای خش خش برگا که به خاطر باد به وجود امده بودن گوش می کردم
که با احساس چند نفر رو به روم سرم رو بالا گرفتم
ا/ت : بلاخره امدین
نائوکی : اره، شما مطمعنین خطری نداره
ا/ت : چه خطری
میچا : ا/ت اگه مارو با سازامون ببینن هم از مدرسه اخراجمون می کنن هم سازامون رو دیگه بهمون نمی دن
ا/ت : اره، برای همین باید خیلی خوب حواسمون رو جمع کنیم که کسی با خبر نشه
وارد حیاط دانشگاه شدیم
هممون استرس داشتیم ولی نمی تونستیم کاری کنیم که کسی بهمون مشکوک بشه، درواقع مشکوک تر بشه چون از یک ساعت دیگه معمولا بچه های میان همون طور که داشتیم به سمت ساختمون مدرسه می رفتیم از کنار نگهبان اونجا رد شدیم
راستش فکر می کردیم که قراره هر لحظه نگهمون داره و سوال پیچمون کنه ولی از این موضوع در رفتیم وارد ساختمون مدرسه شدیم و سری بدون اینکه پشت سرمون رو نگاه کنیم به سمت بالا رفتیم هر کی وسایل خودش رو برداشت و در رو باز کردیم که بریم طبقه اول رو که پایین رفتیم و خواستیم اروم به پله پایین برسیم فیلیکس که از هممون جلو تر بود تا تعجب برگشت و دستش رو روی دماغش به معنی ساکت گذاشت
( اینجا من یک توضیح بدم مدرسه ۵ طبقه داره و اون پله های ۵ طبقه با پله های پشت بوم فاصله داره درواقع روبه روشه امیدوارم فهمیده باشید)
سرم رو اروم بردم جلو و دیدم یه نگهبان داره مخالف جهت با با چراغ قوهش همه کلاسا رو می گردهفیلیمس سری به سمت پله ها رفت و من هم گذاشتم اول بچه های دیگه برن و خودم اخر برم وقتی نوبتم شد و خواستم سری به سمت پله ها برم پام پیچ خورد ولس خودم رو گرفتم که نیوفتم و جیغ نزنم که فیلیکس منو توی بغلش گرفت و سری به سمت طبقه اول و بعد به سمت در پشتی مدرسه رفتیم و ازش خارج شدیم
.
روی زمین نشستم و پام رو گرفتم
فیلیکس امد نزدیکم و گفت
فیلیکس : خیلی درد می کنه؟
و منم سرم رو تکون دادم
که دیدم فیلیکس منو استایل بغل گرفت و به سمت همون گاراژ رفتیم و منم تموم اون مدت سرم رو توی سنجش حبس کرده بودم
.
وقتی به گاراژ رسیدیم فیلیکس منو روی یکی از صندلی هایی که اونجا بود نشوند و منم از دردی که توی پام بود پام رو گرفته بودم و خودم رو جمع کرده بود
فیلیکس : ا/ت به من نگاه کن
و اروم دست زد به پام
فیلیکس : ببین می دونم الان خیلی درد داری ولی پات در رفته، اجازه میدی جاش بندازم
ا/ت : چی نه نه نه درد میاد توروخدا
فیلیکس : ببین اگر لجبازی کنی دردش هر لحظه بد تر میشه ....
.
.
.
حمایت .......... 🖤🌚
میشه اون دستای قشنگ رو روی دکمه دنبال کردن بزنی با این کارت دل یه دختر رو اکلیلی می کنی ✨
〘Part7〙
#فیک
#فیلیکس
همون طور که به دیوار تکیه داده بودم و داشتم به صدای خش خش برگا که به خاطر باد به وجود امده بودن گوش می کردم
که با احساس چند نفر رو به روم سرم رو بالا گرفتم
ا/ت : بلاخره امدین
نائوکی : اره، شما مطمعنین خطری نداره
ا/ت : چه خطری
میچا : ا/ت اگه مارو با سازامون ببینن هم از مدرسه اخراجمون می کنن هم سازامون رو دیگه بهمون نمی دن
ا/ت : اره، برای همین باید خیلی خوب حواسمون رو جمع کنیم که کسی با خبر نشه
وارد حیاط دانشگاه شدیم
هممون استرس داشتیم ولی نمی تونستیم کاری کنیم که کسی بهمون مشکوک بشه، درواقع مشکوک تر بشه چون از یک ساعت دیگه معمولا بچه های میان همون طور که داشتیم به سمت ساختمون مدرسه می رفتیم از کنار نگهبان اونجا رد شدیم
راستش فکر می کردیم که قراره هر لحظه نگهمون داره و سوال پیچمون کنه ولی از این موضوع در رفتیم وارد ساختمون مدرسه شدیم و سری بدون اینکه پشت سرمون رو نگاه کنیم به سمت بالا رفتیم هر کی وسایل خودش رو برداشت و در رو باز کردیم که بریم طبقه اول رو که پایین رفتیم و خواستیم اروم به پله پایین برسیم فیلیکس که از هممون جلو تر بود تا تعجب برگشت و دستش رو روی دماغش به معنی ساکت گذاشت
( اینجا من یک توضیح بدم مدرسه ۵ طبقه داره و اون پله های ۵ طبقه با پله های پشت بوم فاصله داره درواقع روبه روشه امیدوارم فهمیده باشید)
سرم رو اروم بردم جلو و دیدم یه نگهبان داره مخالف جهت با با چراغ قوهش همه کلاسا رو می گردهفیلیمس سری به سمت پله ها رفت و من هم گذاشتم اول بچه های دیگه برن و خودم اخر برم وقتی نوبتم شد و خواستم سری به سمت پله ها برم پام پیچ خورد ولس خودم رو گرفتم که نیوفتم و جیغ نزنم که فیلیکس منو توی بغلش گرفت و سری به سمت طبقه اول و بعد به سمت در پشتی مدرسه رفتیم و ازش خارج شدیم
.
روی زمین نشستم و پام رو گرفتم
فیلیکس امد نزدیکم و گفت
فیلیکس : خیلی درد می کنه؟
و منم سرم رو تکون دادم
که دیدم فیلیکس منو استایل بغل گرفت و به سمت همون گاراژ رفتیم و منم تموم اون مدت سرم رو توی سنجش حبس کرده بودم
.
وقتی به گاراژ رسیدیم فیلیکس منو روی یکی از صندلی هایی که اونجا بود نشوند و منم از دردی که توی پام بود پام رو گرفته بودم و خودم رو جمع کرده بود
فیلیکس : ا/ت به من نگاه کن
و اروم دست زد به پام
فیلیکس : ببین می دونم الان خیلی درد داری ولی پات در رفته، اجازه میدی جاش بندازم
ا/ت : چی نه نه نه درد میاد توروخدا
فیلیکس : ببین اگر لجبازی کنی دردش هر لحظه بد تر میشه ....
.
.
.
حمایت .......... 🖤🌚
میشه اون دستای قشنگ رو روی دکمه دنبال کردن بزنی با این کارت دل یه دختر رو اکلیلی می کنی ✨
۹.۳k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.