رفتن بیمارستان
رفتن بیمارستان
ات:تهیونگ بلند شو هق من بدون تو چیکار کنم هق هق
زنگ زدم به فیلیکس
ات:فیلیکس هق
ف:چی شده ات
ات: بیمارستانم (حالا خودتون یه اسم انتخاب کنید دا من نمیدونم باید چی بنویسم اسم بیمارستانو) زود خودتو برسون
ف:اومدم اومدم
رفتم بیمارستان دیدم ات هی اینور و اونور میره گریه میکنه
ف:ات
ات اومد سمتش
فیلیکس بغلش کرد گفت عیب نداره خوب میشه
ات:هق فیلیکس من بدون اون چیکار کنم هق هق
ف:خوب میشه
دکتر اومد گفت داروی بیهوشی که خورده بودن خیلی قوی بود ممکن بود بکشه ولی خدارو شکر تونستیم خنثی کنیم
ات: حالش چطوره
دکتر:خوبه فردا میتونید برید پیشش بزارید امروز استراحت کنه
ف:ممنون
فردا
رفتن تو اتاق
ات: تهیونگ حالت خوبه
ته:اره خوبم فقط خستم
ات:میخوای برم ببرون استراحت کن
ف: حالتون خوبه قربان
ته:اره خوبم خوبم من سرسخت تر از این حرفام
ف:(لبخند) من میرم بیرون شما حرف بزنید
ات:تهیونگ
ته:هوم
ات:خیلی ترسیدم هق فک کردم دیگه مردیم
ته:نه بابا امکان نداره نمیزارم دوباره این اتفاق بیوفته
وقتی لارا مرد راننده اون ماشین من بودم
من تصادف کردم اون موقع هم.........وایسا.........کار تیناسا بود تهیونگ سرم رو در آورد و گفت باید برم یه جایی
ات:تو کامل خوب نشدی
ت: ات کسی که باعث مرگ لارا شد تیناسا بود خواهرم
ات:تهیونگ بیشتر فک کن بعد
ت:اون موقع هم سرم گیچ رفت ولی اون موقع یه ماشینی بعد از تصادف خورد به ما من هوشیار بودم ولی لارا نه داشت....داشت میخندید یادمه دروغ نمیگم
خلاصه ته رفت بیرون
ته:فیلیکس ات رو میسپارم به تو
ات:نه وایسا باهم بریم
ف:نه ات
ات:برار برم (یکم بلند)
ف:ات الان توی بیمارستانیم یکم آروم
ات:بزار برم(داد)
پرستار: خانم محترم
ف:ببخشید
فیلیکس دست ات رو میگیره میبره بیرون داخل ماشین
ات:هق منو ببر پیشش
ف:ات اروم باش (داد)
ات دیگه حرفی نزن حتی گریه هم نمیکرد
ف:ات (اروم)
ات: بریم خونه (اروم)
فیلیکس رفت سمت خونه
ات رفت تو
ات:تهیونگ بلند شو هق من بدون تو چیکار کنم هق هق
زنگ زدم به فیلیکس
ات:فیلیکس هق
ف:چی شده ات
ات: بیمارستانم (حالا خودتون یه اسم انتخاب کنید دا من نمیدونم باید چی بنویسم اسم بیمارستانو) زود خودتو برسون
ف:اومدم اومدم
رفتم بیمارستان دیدم ات هی اینور و اونور میره گریه میکنه
ف:ات
ات اومد سمتش
فیلیکس بغلش کرد گفت عیب نداره خوب میشه
ات:هق فیلیکس من بدون اون چیکار کنم هق هق
ف:خوب میشه
دکتر اومد گفت داروی بیهوشی که خورده بودن خیلی قوی بود ممکن بود بکشه ولی خدارو شکر تونستیم خنثی کنیم
ات: حالش چطوره
دکتر:خوبه فردا میتونید برید پیشش بزارید امروز استراحت کنه
ف:ممنون
فردا
رفتن تو اتاق
ات: تهیونگ حالت خوبه
ته:اره خوبم فقط خستم
ات:میخوای برم ببرون استراحت کن
ف: حالتون خوبه قربان
ته:اره خوبم خوبم من سرسخت تر از این حرفام
ف:(لبخند) من میرم بیرون شما حرف بزنید
ات:تهیونگ
ته:هوم
ات:خیلی ترسیدم هق فک کردم دیگه مردیم
ته:نه بابا امکان نداره نمیزارم دوباره این اتفاق بیوفته
وقتی لارا مرد راننده اون ماشین من بودم
من تصادف کردم اون موقع هم.........وایسا.........کار تیناسا بود تهیونگ سرم رو در آورد و گفت باید برم یه جایی
ات:تو کامل خوب نشدی
ت: ات کسی که باعث مرگ لارا شد تیناسا بود خواهرم
ات:تهیونگ بیشتر فک کن بعد
ت:اون موقع هم سرم گیچ رفت ولی اون موقع یه ماشینی بعد از تصادف خورد به ما من هوشیار بودم ولی لارا نه داشت....داشت میخندید یادمه دروغ نمیگم
خلاصه ته رفت بیرون
ته:فیلیکس ات رو میسپارم به تو
ات:نه وایسا باهم بریم
ف:نه ات
ات:برار برم (یکم بلند)
ف:ات الان توی بیمارستانیم یکم آروم
ات:بزار برم(داد)
پرستار: خانم محترم
ف:ببخشید
فیلیکس دست ات رو میگیره میبره بیرون داخل ماشین
ات:هق منو ببر پیشش
ف:ات اروم باش (داد)
ات دیگه حرفی نزن حتی گریه هم نمیکرد
ف:ات (اروم)
ات: بریم خونه (اروم)
فیلیکس رفت سمت خونه
ات رفت تو
۹.۹k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.