فیک مافیای من قسمت ۱
فیک مافیای من قسمت ۱
ویو ا.ت:
وقتی به کره رسیدم یه جورایی استرس داشتم چون حتی زبونشونو هم بلد نیستم.
ویو رزی:
لباسامو پوشیدم که برم تو فرودگاه دنبال خواهرم ا.ت وقتی رسیدم بدو بدو اومد بغلم خیلی وقت بود که ندیده بودمش و دلم واسش تنگ شده بود.
رزی:سلام آجی کوچولو😍
ا.ت:سلام رزییی خیلی دلم برات تنگ شده بود🥹 (همو بغل میکنن)
رزی:منم همینطور😍
ا.ت:چقد خوشتیپ کردی😂
رزی:شمام همینطور😂...خب دیگه بیا بریم چمدونتو بیار.
ا.ت:باشه......خب آوردمش بریم
رزی:بریم
سوار ماشینم شدیمو رفتیم چند دقیقه ای تو راه بودیم و تو راه داشتیم کلی باهم حرف میزدیم و بالاخره رسیدیم.
خب ا.ت پیاده شو بریم
ا.ت:باشه...چه خونه قشنگی🥺
رزی لبخند زد و رفتن داخل خونه
(لباس رزی و ا.ت و ماشین و خونه ی رزی و قیافه ی ا.ت رو همه رو تو اسلاید هتی بعد گذاشتم)
ویو ا.ت:
وقتی به کره رسیدم یه جورایی استرس داشتم چون حتی زبونشونو هم بلد نیستم.
ویو رزی:
لباسامو پوشیدم که برم تو فرودگاه دنبال خواهرم ا.ت وقتی رسیدم بدو بدو اومد بغلم خیلی وقت بود که ندیده بودمش و دلم واسش تنگ شده بود.
رزی:سلام آجی کوچولو😍
ا.ت:سلام رزییی خیلی دلم برات تنگ شده بود🥹 (همو بغل میکنن)
رزی:منم همینطور😍
ا.ت:چقد خوشتیپ کردی😂
رزی:شمام همینطور😂...خب دیگه بیا بریم چمدونتو بیار.
ا.ت:باشه......خب آوردمش بریم
رزی:بریم
سوار ماشینم شدیمو رفتیم چند دقیقه ای تو راه بودیم و تو راه داشتیم کلی باهم حرف میزدیم و بالاخره رسیدیم.
خب ا.ت پیاده شو بریم
ا.ت:باشه...چه خونه قشنگی🥺
رزی لبخند زد و رفتن داخل خونه
(لباس رزی و ا.ت و ماشین و خونه ی رزی و قیافه ی ا.ت رو همه رو تو اسلاید هتی بعد گذاشتم)
۲.۴k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.