love is a killr
love is a killr
part⁴
تهیونگ.عمارت.سئول.گنگنام.
ساعت ۱۱.
-به هرحال بریم غذامون رو بخوریم
=باوشه
بعد از اینکه غذا خوردیم با سوهو رفتیم توی اتاق کار من
=نقشت چیه
-نمیدونم
=چیییییی(کمی عصبی)
-نمیدونم هنوز راجبش فکر نکردم(خیلی آروم و خونسرد)
=خب میخوای چیکار کنی الان
-هیچی منتظرم آقای لی اطلاعاتی رو که خواستم بیاره
=کی میاد
-الاناست که بیاد
&(در رو زد)جناب کیم لی شی وون هستم اطلاعاتی که خواستید رو براتون اوردم
-بیا تو
&چشم (در رو باز کرد و وارد اتاق شد)
&بفرمایید(لبتاب رو گذاشت جلوی تهیونگ)
-(شروع کرد به خوندن )
=(هوفی بیرون داد و به اطراف نگاه کرد )
اطلاعات
نام خانوادگی:دو
نام:کیونگ سوک
سن:۴۴
شغل:معمور مخفی
.........................................
...................................................
...........................................................
(ای لعنتی این همونی نیست که ۳سال پیش وارد باند شد و نزدیک ترین کس به بابام بود حالا فهمیدم چرا پدرم خواست اونو بکشم )
-هی سوهو اینجارو این همونی نیست که ۳ سال پیش عضو باند شد و به بابام خیلی نزدیک بود؟....
=هوم.....آره.....خودشه
-ایگو.....حالا فهمیدم چرا میخواد بکشمش
=چی.....این عوضی معمور مخفی بود
-اره....خودمم تعجب کردم
=چطور وقتی میدونست آخرش میمیره بازم اومد تو باند........
-احمقه..... آخه چرا باید کاری کنی که جونت رو به خطر بندازی
= دقیقا
نویسنده.خانه.ایران.
شرمنده مریض بودم نتونستم پارت جدید بزارم.
لایک . کامنت یادت نره
از ۱تا۱۰ چند میدی به فیکم
part⁴
تهیونگ.عمارت.سئول.گنگنام.
ساعت ۱۱.
-به هرحال بریم غذامون رو بخوریم
=باوشه
بعد از اینکه غذا خوردیم با سوهو رفتیم توی اتاق کار من
=نقشت چیه
-نمیدونم
=چیییییی(کمی عصبی)
-نمیدونم هنوز راجبش فکر نکردم(خیلی آروم و خونسرد)
=خب میخوای چیکار کنی الان
-هیچی منتظرم آقای لی اطلاعاتی رو که خواستم بیاره
=کی میاد
-الاناست که بیاد
&(در رو زد)جناب کیم لی شی وون هستم اطلاعاتی که خواستید رو براتون اوردم
-بیا تو
&چشم (در رو باز کرد و وارد اتاق شد)
&بفرمایید(لبتاب رو گذاشت جلوی تهیونگ)
-(شروع کرد به خوندن )
=(هوفی بیرون داد و به اطراف نگاه کرد )
اطلاعات
نام خانوادگی:دو
نام:کیونگ سوک
سن:۴۴
شغل:معمور مخفی
.........................................
...................................................
...........................................................
(ای لعنتی این همونی نیست که ۳سال پیش وارد باند شد و نزدیک ترین کس به بابام بود حالا فهمیدم چرا پدرم خواست اونو بکشم )
-هی سوهو اینجارو این همونی نیست که ۳ سال پیش عضو باند شد و به بابام خیلی نزدیک بود؟....
=هوم.....آره.....خودشه
-ایگو.....حالا فهمیدم چرا میخواد بکشمش
=چی.....این عوضی معمور مخفی بود
-اره....خودمم تعجب کردم
=چطور وقتی میدونست آخرش میمیره بازم اومد تو باند........
-احمقه..... آخه چرا باید کاری کنی که جونت رو به خطر بندازی
= دقیقا
نویسنده.خانه.ایران.
شرمنده مریض بودم نتونستم پارت جدید بزارم.
لایک . کامنت یادت نره
از ۱تا۱۰ چند میدی به فیکم
۶.۶k
۱۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.