چند پارتی جیکوک🖤💛
چند پارتی جیکوک🖤💛
part 5
پرش به بعد از تولد جیمین
جیمین ویو
نصفه شب با صدای مضطرب جونگ کوک از خواب بیدار شدم.
+جیمین... جیمین.. بلند شو!
% چی شده؟( خواب آلود)
+گوروم... حالش بد شده!
(دوستان من از اینکه اسم سگ جونگ کوک بم هست اطلاع دارم ولی این داستان هست و ما گوروم رو در نظر گرفتیم)
تا این حرفو زد از جام پریدم. گوروم برای من هم خیلی مهم بود. سریع لباس پوشیدم و رفتیم به نزدیک ترین دامپزشکی.
+حالش چطوره؟
؛ متاسفم، ولی سگتون سرطان داره!
یهویی پاهای کوک سست شد و افتاد رو صندلی.
% حالت خوبه؟
...... +
؛ باید عمل بشه. اما احتمال مردنش بیشتر از بهبود پیدا کردنشه!
% یعنی هیچ راه دیگه ای وجود نداره؟
؛هیچ راهی
+اجازه میدم
؛ چی؟
+عملش کنین!
% جونگ کوک تو... مطمئنی؟
+اگه تو دنیا بعد تو اون مهم ترین شخص زندگیمه، اره!
؛ پرستار!
&بله دکتر؟
؛ این سگ رو ببر اتاق عمل!
&چشم!
پشت در اتاق عمل
% جونگ کوک... گریه نکن! حالش خوب میشه!
+(با گریه) اگه... اگه.... خوب... نشه.... چی؟
همون موقع دکتر اومد بیرون و عینکش رو برداشت.
جیمین بلند شد
% دکتر چی شد؟
؛ متاسفم.... فوت شد
+چ.... چ... چی؟
کوک زد زیر گریه
جیمین بغلش کرد
% آروم باش.... آروم باش.... درکت میکنم... میفهمم!
اما کوک آروم نمی شد. انگار نمی تونست با مرگ گوروم کنار بیاد!
ببخشید همش تو بیمارستان بود😁
کلا این فیک تو بیمارستان گذشت😂
part 5
پرش به بعد از تولد جیمین
جیمین ویو
نصفه شب با صدای مضطرب جونگ کوک از خواب بیدار شدم.
+جیمین... جیمین.. بلند شو!
% چی شده؟( خواب آلود)
+گوروم... حالش بد شده!
(دوستان من از اینکه اسم سگ جونگ کوک بم هست اطلاع دارم ولی این داستان هست و ما گوروم رو در نظر گرفتیم)
تا این حرفو زد از جام پریدم. گوروم برای من هم خیلی مهم بود. سریع لباس پوشیدم و رفتیم به نزدیک ترین دامپزشکی.
+حالش چطوره؟
؛ متاسفم، ولی سگتون سرطان داره!
یهویی پاهای کوک سست شد و افتاد رو صندلی.
% حالت خوبه؟
...... +
؛ باید عمل بشه. اما احتمال مردنش بیشتر از بهبود پیدا کردنشه!
% یعنی هیچ راه دیگه ای وجود نداره؟
؛هیچ راهی
+اجازه میدم
؛ چی؟
+عملش کنین!
% جونگ کوک تو... مطمئنی؟
+اگه تو دنیا بعد تو اون مهم ترین شخص زندگیمه، اره!
؛ پرستار!
&بله دکتر؟
؛ این سگ رو ببر اتاق عمل!
&چشم!
پشت در اتاق عمل
% جونگ کوک... گریه نکن! حالش خوب میشه!
+(با گریه) اگه... اگه.... خوب... نشه.... چی؟
همون موقع دکتر اومد بیرون و عینکش رو برداشت.
جیمین بلند شد
% دکتر چی شد؟
؛ متاسفم.... فوت شد
+چ.... چ... چی؟
کوک زد زیر گریه
جیمین بغلش کرد
% آروم باش.... آروم باش.... درکت میکنم... میفهمم!
اما کوک آروم نمی شد. انگار نمی تونست با مرگ گوروم کنار بیاد!
ببخشید همش تو بیمارستان بود😁
کلا این فیک تو بیمارستان گذشت😂
۷.۱k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.