فیک «اون دوست دخترمه» part 47
جانگ می: واقعا اینکارو میکنی؟واقعا دختر تو خیلی خوش قلبی
ات: اره چرا که نه صبر کن
ات: الو سلام عزیز دلم چه خبر
صاحب اژانس: سلام چطوری جانم چیشده
ات: یه دختر هست خوشگله جوونه استعداد داره خیلی دوست داره تو اژانست کار کنه خوستم ببنم وقت داری یه سر بیاد پیشت
صاحب اژانس: چرا که نه بهش بگو اگه میتونه الان بیاد
ات: جانگ می میتونی الان بری؟
جانگ می: اره الان میرم
ات: خب یکم دیگه میاد
صاحب اژانس : خیلی ادرس محل کمپانی رو بهش بگو
ات: اوهوم فعلا
جانگ می: مرسی عزیزم اگه موفق بشم هیچوقت فراموشت نمیکنم
ات: مرسی خب بدو برو دیرت نشه
جانگ می: فعلا
ات : اخیش اینم رد کردم چطوره خودم بشم دستیارش
چند دقیقه بعد :
صدای در :
کوک: جانگ می قهوه رو اوردی بیا داخل
ات: اره اوردم
کوک: ات تویی جانگ می کجاست
ات: رفت خودم دستیارتم خوشت نمیاد؟
کوک: مطمعنی ؟
ات: اره منتظر جانگ می جون بودی ؟ منو دیدی زدم تو ذوقت
کوک: نه اتفاقا بهتره…داشتیم حرف میزدیم قهوم سرد شد برو یکی دیگه بیار دستیار جون
ات: همینو بخور دیگه
کوک: اخراجی
ات: میارم (با لبخند و حرص)
کوک: اره برو برو(میخنده)
دو ماه بعد :
میکاپ ارتیست: خانم ات اقای جونگ کوک بیرون منتظرتونن
ات: مرسی
ات ویو
امروز روز عروسیمون بود صبحش از خواب بیدار شده بودم یه دوش طولانی گرفتم بعدش یه روتین ملایم انجام دادم و لباسمو پوشیدم و رفتم برای خودمو کوک صبحانه درست کردم بعدش باید میرفتیم ارایشگاه به میکاپ ارتیست گفتم یه میکاپ ساده و کیوت برام انجام و نتیجش فوق العاده شد لباس عروسم از قبل گرفته بودم و اونم پوشیدم و بعدشم زنگ زدم به کوک که بیاد دنبالم
فک کنم پارت بعدی پارت اخر باشه این فیکم داره تموم میشه بچه ها 🥲
ات: اره چرا که نه صبر کن
ات: الو سلام عزیز دلم چه خبر
صاحب اژانس: سلام چطوری جانم چیشده
ات: یه دختر هست خوشگله جوونه استعداد داره خیلی دوست داره تو اژانست کار کنه خوستم ببنم وقت داری یه سر بیاد پیشت
صاحب اژانس: چرا که نه بهش بگو اگه میتونه الان بیاد
ات: جانگ می میتونی الان بری؟
جانگ می: اره الان میرم
ات: خب یکم دیگه میاد
صاحب اژانس : خیلی ادرس محل کمپانی رو بهش بگو
ات: اوهوم فعلا
جانگ می: مرسی عزیزم اگه موفق بشم هیچوقت فراموشت نمیکنم
ات: مرسی خب بدو برو دیرت نشه
جانگ می: فعلا
ات : اخیش اینم رد کردم چطوره خودم بشم دستیارش
چند دقیقه بعد :
صدای در :
کوک: جانگ می قهوه رو اوردی بیا داخل
ات: اره اوردم
کوک: ات تویی جانگ می کجاست
ات: رفت خودم دستیارتم خوشت نمیاد؟
کوک: مطمعنی ؟
ات: اره منتظر جانگ می جون بودی ؟ منو دیدی زدم تو ذوقت
کوک: نه اتفاقا بهتره…داشتیم حرف میزدیم قهوم سرد شد برو یکی دیگه بیار دستیار جون
ات: همینو بخور دیگه
کوک: اخراجی
ات: میارم (با لبخند و حرص)
کوک: اره برو برو(میخنده)
دو ماه بعد :
میکاپ ارتیست: خانم ات اقای جونگ کوک بیرون منتظرتونن
ات: مرسی
ات ویو
امروز روز عروسیمون بود صبحش از خواب بیدار شده بودم یه دوش طولانی گرفتم بعدش یه روتین ملایم انجام دادم و لباسمو پوشیدم و رفتم برای خودمو کوک صبحانه درست کردم بعدش باید میرفتیم ارایشگاه به میکاپ ارتیست گفتم یه میکاپ ساده و کیوت برام انجام و نتیجش فوق العاده شد لباس عروسم از قبل گرفته بودم و اونم پوشیدم و بعدشم زنگ زدم به کوک که بیاد دنبالم
فک کنم پارت بعدی پارت اخر باشه این فیکم داره تموم میشه بچه ها 🥲
۴۱.۹k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.