رئیس مافیا
رئیس مافیا
P19
-وای راستی ما یه باغچه برا خودمون داشتیم...اون هنوزم هست..یا اون خونه رو فروختی
+اومدی دیگه یادت نیست جوکیونگ اومده بود...
-نه هوا تاریک بود یکمی هم عصبی بودم دقت نکردم
+یکمی؟
-واقعا یکمی....اونجوری نگام نکن خیلیه خب خیلی عصبی بودم
+خوبه که اعتراف میکنی
+عه هوانگ داره بهم زنگ میزنه بزا بریم کنار یه نیمکت که بشینم ببینم چی میگه
+بله هوانگ چی شده؟
∆اوضاع شرکتمون بهم ریخته
+چرا
∆کارمندای ما فکر میکنن شما آقای کوان رو کشتید و شرکت رو شما اداره میکنید به خاطر همون اوضاع کمی قاطی پاتیه...
+هوفف باشه بزا ببینم چیکارش میکنم
-چی شده
+شرکتت بهم ریختس...کارمندات فکر میکنن من کشتمت
-ای بابا...نمیذارن یه روز استراحت کنیما....آخ
+تهیونگ بلند نشو تو باید استراحت کنی
-نمیخواد سالمم ببین بلند شو برو به سوهو بگو مرخصم کنه باید بریم
+جونگ کوک نمیشه تو هنوز مریضی
-ولش کن خودم میرم
+نه نه نه لازم نکرده برو لباساتو عوض کن خودم مرخصت میکنم
-باشه
(تق تق)
٪بفرمایید داخل...عه سلام ا.ت چی شده؟
+راستش یک کاری پیش اومده باید با جونگ کوک برم میتونی جونگکوکو مرخص کنی
٪آره فقط سعی کنه زیاد عصبی و ناراحت نشه چون ممکنه خون دماغ بشه...خون دماغ هم شد نگران نشو چون کمی خون میاد بعد خودش قطع میشه
+باشه مرسی
.....
-چی شد
+بریم الان دیر میشه
-باشه
+سوار شو بریم
-هوانگ داره زنگ میزنه بهت
+بزن رو پخش
+الو هوانگ چی میگی زود بگو
∆خانوم کی میاید اوضاع اینجا خیلی خرابه
+تو راهم دارم میام
∆فقط سریع
+باشه
....
+واستا اول من میرم....
+میشه بگید چی شده
®شما رییس مارو به قتل رسوندین شما قاتلید الانم میخواید شرکت رو اداره کنید ....ما استعفا میدیم
+همگی آروم باشید یه دیقه....گوش کنید
-اینجا چه خبره (با داد)
-چرا صداتونو انداختید رو سرتون...با شماهام(با داد)
-چرا هیچ کس سر کارش نیست....کافیه یه روز بالا سرشون نباشم...برید سر کارتون ببینم...تا سه میشمرم همه باید پشت میز خودشون باشن...سه...دو...یک
-لیلیت بیا بریم دفتر
+باشه
-اه اعصاب نمیذارن برا آدم....این هوانگ کودوم گوریه ...هوانگ
∆بله قربان
-چرا میذاری پشت سر لیلیت انقد گوه اضافی بخورن
∆چیکارشون میکردم قربان
-اخراج میکردی...همین الان آگهی استخدام میزنی.... هرکی که پشت سر لیلیت بد میگفت رو اخراج میکنم
+جونگ کوک...بسه لازم نیست اخراجشون کنی اینا که در جریان نیستن که
-آخه من اینا رو نمیفهمم
+جونگ کوک داری خون دماغ میشی ول کن
+بگیر این دستمالو...نباید مرخصت میکردم چرا به حرفت گوش کردم آخه
-خیله خب ناراحت نکن خودتو
+فعلا که تو ناراحتی
-مهم نیست
P19
-وای راستی ما یه باغچه برا خودمون داشتیم...اون هنوزم هست..یا اون خونه رو فروختی
+اومدی دیگه یادت نیست جوکیونگ اومده بود...
-نه هوا تاریک بود یکمی هم عصبی بودم دقت نکردم
+یکمی؟
-واقعا یکمی....اونجوری نگام نکن خیلیه خب خیلی عصبی بودم
+خوبه که اعتراف میکنی
+عه هوانگ داره بهم زنگ میزنه بزا بریم کنار یه نیمکت که بشینم ببینم چی میگه
+بله هوانگ چی شده؟
∆اوضاع شرکتمون بهم ریخته
+چرا
∆کارمندای ما فکر میکنن شما آقای کوان رو کشتید و شرکت رو شما اداره میکنید به خاطر همون اوضاع کمی قاطی پاتیه...
+هوفف باشه بزا ببینم چیکارش میکنم
-چی شده
+شرکتت بهم ریختس...کارمندات فکر میکنن من کشتمت
-ای بابا...نمیذارن یه روز استراحت کنیما....آخ
+تهیونگ بلند نشو تو باید استراحت کنی
-نمیخواد سالمم ببین بلند شو برو به سوهو بگو مرخصم کنه باید بریم
+جونگ کوک نمیشه تو هنوز مریضی
-ولش کن خودم میرم
+نه نه نه لازم نکرده برو لباساتو عوض کن خودم مرخصت میکنم
-باشه
(تق تق)
٪بفرمایید داخل...عه سلام ا.ت چی شده؟
+راستش یک کاری پیش اومده باید با جونگ کوک برم میتونی جونگکوکو مرخص کنی
٪آره فقط سعی کنه زیاد عصبی و ناراحت نشه چون ممکنه خون دماغ بشه...خون دماغ هم شد نگران نشو چون کمی خون میاد بعد خودش قطع میشه
+باشه مرسی
.....
-چی شد
+بریم الان دیر میشه
-باشه
+سوار شو بریم
-هوانگ داره زنگ میزنه بهت
+بزن رو پخش
+الو هوانگ چی میگی زود بگو
∆خانوم کی میاید اوضاع اینجا خیلی خرابه
+تو راهم دارم میام
∆فقط سریع
+باشه
....
+واستا اول من میرم....
+میشه بگید چی شده
®شما رییس مارو به قتل رسوندین شما قاتلید الانم میخواید شرکت رو اداره کنید ....ما استعفا میدیم
+همگی آروم باشید یه دیقه....گوش کنید
-اینجا چه خبره (با داد)
-چرا صداتونو انداختید رو سرتون...با شماهام(با داد)
-چرا هیچ کس سر کارش نیست....کافیه یه روز بالا سرشون نباشم...برید سر کارتون ببینم...تا سه میشمرم همه باید پشت میز خودشون باشن...سه...دو...یک
-لیلیت بیا بریم دفتر
+باشه
-اه اعصاب نمیذارن برا آدم....این هوانگ کودوم گوریه ...هوانگ
∆بله قربان
-چرا میذاری پشت سر لیلیت انقد گوه اضافی بخورن
∆چیکارشون میکردم قربان
-اخراج میکردی...همین الان آگهی استخدام میزنی.... هرکی که پشت سر لیلیت بد میگفت رو اخراج میکنم
+جونگ کوک...بسه لازم نیست اخراجشون کنی اینا که در جریان نیستن که
-آخه من اینا رو نمیفهمم
+جونگ کوک داری خون دماغ میشی ول کن
+بگیر این دستمالو...نباید مرخصت میکردم چرا به حرفت گوش کردم آخه
-خیله خب ناراحت نکن خودتو
+فعلا که تو ناراحتی
-مهم نیست
۱۷.۵k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.