سناریو بی تی اس
سناریو درخواستی بی تی اس
وقتی چند سال پیش بهشون اعتراف میکنی و ردت میکنن و دوباره باهات روبرو میشن
نامجون:واو ات چقدر تغییر کرده یعنی الان برم پیشش درخواستم رو قبول میکنه؟.....نچ معلومه که قبول نمیکنه اون بهت درخواست داده بود رد کردی انتظار داری الان باهات باشه؟
جین:از منم هندسام تر شده یعنی میتونم دوباره برم پیشش یکم باهاش حرف بزنم رو مخش وار کنم که دوباره با هم باشیم ولی دیگه نمیخوام مثل قبل بشه
شوگا:من فکر میکردم که دیگه نبینمش ولی الان اون اینجاست.......زمین خیلی گرده حتما وقتی ردش کردم اون هم منو رد میکنه پس تنها کاری که از دستم برمیاد تماشا کردنش از دور هست
جیهوپ:وایستا وایستا......یعنی.....یعنی....این ات، همون ات چندسال پیشه اون.....اون....از قبل هم درخشان تر شده(بغض)
جیمین:کاشکی موقعی که پیشم بود قدرشو بیشتر میدونستم و باهاش میبودم......اون از دختری که نمیخواستمش به دختری تبدیل شده که همه میخوان اونو داشته باشن ولی حیف که دیگه مال من نمیشه(بغض)
تهیونگ:من اصلا بهش نگاه نمیکنم و روشو برمیگردونه اما دیگه طاقت نمیاره و محوت میشه تا اینکه تو هم به اون نگاه میکنی دستپاچه میشه و خودشو خیلی سریع جمع میکنه و به طرف دیگه ای نگاه میکنه.......فکر کنم باید فامیلیشو از پارک به کیم تغییر بده البته اگه خودش دوست داشته باشه
جونگکوک:چقدر دلم میخواد برم پیشش و بهش بگم که چقدر دوستش دارم....کاشکی دلشو نمیشکستم......کاشکی بفهمه چقدر از رفتاری که باهاش داشتم پشیمونم....کاشکی میفهمید.....(با بغض)
اما جونگکوک انگار یادش رفته بود که کاشکی هایی که داره به زبون میاره به درد هیچی نمیخوره و هیچی رو درست نمیکنه
میدونم بد شد😪
ولی.....
امیدوارم خوشتون بیاد🦋
وقتی چند سال پیش بهشون اعتراف میکنی و ردت میکنن و دوباره باهات روبرو میشن
نامجون:واو ات چقدر تغییر کرده یعنی الان برم پیشش درخواستم رو قبول میکنه؟.....نچ معلومه که قبول نمیکنه اون بهت درخواست داده بود رد کردی انتظار داری الان باهات باشه؟
جین:از منم هندسام تر شده یعنی میتونم دوباره برم پیشش یکم باهاش حرف بزنم رو مخش وار کنم که دوباره با هم باشیم ولی دیگه نمیخوام مثل قبل بشه
شوگا:من فکر میکردم که دیگه نبینمش ولی الان اون اینجاست.......زمین خیلی گرده حتما وقتی ردش کردم اون هم منو رد میکنه پس تنها کاری که از دستم برمیاد تماشا کردنش از دور هست
جیهوپ:وایستا وایستا......یعنی.....یعنی....این ات، همون ات چندسال پیشه اون.....اون....از قبل هم درخشان تر شده(بغض)
جیمین:کاشکی موقعی که پیشم بود قدرشو بیشتر میدونستم و باهاش میبودم......اون از دختری که نمیخواستمش به دختری تبدیل شده که همه میخوان اونو داشته باشن ولی حیف که دیگه مال من نمیشه(بغض)
تهیونگ:من اصلا بهش نگاه نمیکنم و روشو برمیگردونه اما دیگه طاقت نمیاره و محوت میشه تا اینکه تو هم به اون نگاه میکنی دستپاچه میشه و خودشو خیلی سریع جمع میکنه و به طرف دیگه ای نگاه میکنه.......فکر کنم باید فامیلیشو از پارک به کیم تغییر بده البته اگه خودش دوست داشته باشه
جونگکوک:چقدر دلم میخواد برم پیشش و بهش بگم که چقدر دوستش دارم....کاشکی دلشو نمیشکستم......کاشکی بفهمه چقدر از رفتاری که باهاش داشتم پشیمونم....کاشکی میفهمید.....(با بغض)
اما جونگکوک انگار یادش رفته بود که کاشکی هایی که داره به زبون میاره به درد هیچی نمیخوره و هیچی رو درست نمیکنه
میدونم بد شد😪
ولی.....
امیدوارم خوشتون بیاد🦋
۱۲.۶k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.