گذشته ی سیاه و آینده ی سفید فصل ۲ پارت۳
جیسو : الو ات: براش طعریف کروم جیسو : مردکیه میگه عاشق جیسو شدم ات: من الان بحثم یک یجز دیگس تو به چی چسبیدی 😡🤣 جیسو: ببخشید ات: خوب بریم سر اصل مطلب یکی صدام کرد برگشتم لباش و گذاشت رو لبام چند دقیقه اینطوری موند که چشمام و باز کردم دیدم جانگ کوکه ات: هعی تو جانگ کوک: کی انقدر ازم سرد شدی کی اینقدر بد شدی هان کی ات: همون موقعی که تو دوست دختر گرفتی جانگ کوک : دویت دختر هان اون دخترور میگی نه اون دختر خالمه و مثل کنه بهم چسبیده ولی من دوستش ندارم ات: حالا میخوای چی کار کنم میخوای نقش دوست دختر تو بازی کنم از دستش خلاص شی( تیکه بود) جانگ کوک : نه میخوام مثل گذشته بشیم مثل همیشه مثل وقتی باهم میرفتیم پارک مثل وقتی که باهم رفتیم خونه ی هم مثل وقتی که باهم میخوابیدیم ات: بس کن من باید برم جانگ کوک: نمیشه ات :چرا جانگ کوک: لباش و محکم میکوبید رو لبام و دستشم درو کمرم بود منم نتونستم مقاومت کنم و دسمتم و دور گردنش حلقه کردم و همراهی میکردم
۵۹.۴k
۰۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.