پارت88
#پارت88
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمت اتاق رفتیم که افراز رفت داخل ولی من سرجام ایستاده بودم
+ پس چرا واستادی؟ بیا دیگه
با دیدن اون تخت کذایی دوباره اون صحنه ها یادم اومد ، چشمامو با درد بستم و نفسی گرفتم
باید قوی باشم وگرنه نمیتونم به هدفم برسم ، لبخند کم رنگی زدم و وارد اتاق شدم
+ اینجا ببینیم یا تو پذیرایی؟
خوشحال گفتم:
_ تو پذیرایی فک کنم بهتر باشه نه؟؟
+ آره خوبه
افراز لپ تاپشو از روی تختش برداشت و باهم به سمت پذیرایی رفتیم
روی میز گذاشتش و بازش کرد ، با دقت به صفحه لپ تاپ چشم دوخته بودم تا رمزشو یاد بگیرم
اما انقد تند تند زده بود که نفهمیدم چی بود !! اه لعنتی
+ خب چه فیلمی دوسداری؟
ناراحت لب ورچیدم:
_ فرق نداره
+ پس یه فیلم عاشقانه میزارم
فیلمو پلی کرد و تکیه داد به مبل ، دستمو زیر چونم گذاشتم و مشغول تماشا کردن شدم
فیلم به جای حساسش رسیده بود و دختره و پسره داشتن یه کارایی میکردن...
از خجالت چشمامو بستم که با نشستن دست افراز روی کمرم چشمامو از ترس باز کردم
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمت اتاق رفتیم که افراز رفت داخل ولی من سرجام ایستاده بودم
+ پس چرا واستادی؟ بیا دیگه
با دیدن اون تخت کذایی دوباره اون صحنه ها یادم اومد ، چشمامو با درد بستم و نفسی گرفتم
باید قوی باشم وگرنه نمیتونم به هدفم برسم ، لبخند کم رنگی زدم و وارد اتاق شدم
+ اینجا ببینیم یا تو پذیرایی؟
خوشحال گفتم:
_ تو پذیرایی فک کنم بهتر باشه نه؟؟
+ آره خوبه
افراز لپ تاپشو از روی تختش برداشت و باهم به سمت پذیرایی رفتیم
روی میز گذاشتش و بازش کرد ، با دقت به صفحه لپ تاپ چشم دوخته بودم تا رمزشو یاد بگیرم
اما انقد تند تند زده بود که نفهمیدم چی بود !! اه لعنتی
+ خب چه فیلمی دوسداری؟
ناراحت لب ورچیدم:
_ فرق نداره
+ پس یه فیلم عاشقانه میزارم
فیلمو پلی کرد و تکیه داد به مبل ، دستمو زیر چونم گذاشتم و مشغول تماشا کردن شدم
فیلم به جای حساسش رسیده بود و دختره و پسره داشتن یه کارایی میکردن...
از خجالت چشمامو بستم که با نشستن دست افراز روی کمرم چشمامو از ترس باز کردم
۵.۹k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.