پارت 35فکر کنم
ویو کارایه:
بیخی برم دشویی 😞
خلاصه رف کاراشو کرد(چیه انتظار دارید بگم چیکار کرد)
برم پاییین
چه بویی😃کانا چی کار کرده دلارو دیوونه کرده😂
کارای:سلام بروبچ تنجیکو کش تومان پرست چخبر برادران
همه:سلام صب بخیر
مایکی:خمیازه*
کانا:بیا بخور کار داریم
کارای:چه کاری☹️
کانا:ساحلو یادت رف؟
کارای:ود فاک باید زنگ بزنم به اما و هینا و یوزوها
تاکه:واسا بینم هینا؟هینا ام میاد🤩
کارای:این بچه دیشب تو زاغه ها بوده 😂🙁
کانا:میای بشینی کوف کنی یا این ملاقه رو بزنم تو سرت؟
کارای:کانا ملاقه ای🙁😂
کانا:زدن ملاقه تو سر کارای*خفه شو 😒
باکوگو:کارای میخوری یا نه😂
کارای:الله اکبر استغفرالله 😞
سیلکا:هن؟
کانا: داره عربی میحرفه
سیلکا:اها
کارای:خب اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم* خوردن
همه پوکر دارن به کارای نگاه میکنن
کارای:چیه ؟سر دسته خوشگلا ندیدید؟
باکوگو:کو؟ من نمیبینمش
کارای رفت کله ی باکوگو رو گرفت گذاشت رو کلش :حالا دیدی
باکوگو:😐
کارای رفت نشست سر جاش
کارای:خب معاون خوشگلا شروع کن بلنبون
باکوگو:😐
خب خلاصه بعد خوردن
کانا:کارای زنگ بزن به هینا و اما و یوزوها
کارای:نیاز نیست
کانا:چی چیو نیاز نیست میخوایم بریم ساحل
کارای:حضوری میرم دنبالشون
کانا:ول...
کارای:دخترای گرامی گم شید بیاید دنبالم
همه دخترا:😐😐😐
کارای:میاین یا نه
دخترا:میایم بابا
سیلکا:اشاره به پشتش *پسرا چی؟
کارای:میرن ساحل تا ما بیایم
سیلکا:اها
کارای :بیا بریم سیلکا دوساعت به چی فکر میکنی
سیلکا:چی؟ ها باشه
رفتن دنبال یوزوها و هینا و اما
کارای:خب ببینید یه نقشه دارم
کایا:نقشه چیه واسه چی😂
کارای:واسه اینکه ببینیم پسرا چه واکنشی به دیدن ما نشون میدن
اما:یعنی باید مایو بپوشیم؟
کارای:نه باید شلوارک لی بپوشیم با تاپ زیاد نباید بدن نمایی شه
یوزوها:اوکی ولی من اینجا هویجم کسی عاشقم نمیشه😂
کارای:نترس یه پسر خوشگل تو گنگ دارم اونو باهات وصلت میدم😂✌️
یوزوها: زهرمار 😂😐
مایا:خب الان اگه بعضیامون ازین لباسایی که میگی نداشته باشیم چی؟
کارای: بهتون میدم
سیمکا:ولی پسرا توی خونه ی توعن از کجا لباس برمیداری؟
کارای:اونا رفتن خونشون لباس بردارن تا الان
اما:واییی مایکی حتما الان رفته خونه من لباس دارم ولی خب..
کارای:خونتون همونجاس که با پدربزرگتون زندگی میکنید؟
اما:از کجا میدونی؟نکنه... نکنه تو همون دختری که توی کلاس جودوی پدربزرگ مایکی رو شکست داد؟
کارای:اره اره ولی به مایکی نگو میخوام ببینم منو یادش میاد یا نه
اما:باشه
کارای:ساعت 3:52دیقه ی بعد از ظهره اینجا کی تو خونش لباسایی که گفتم و داره؟
کایا:من و مایا برای روز مبادا گرفتیم ولی پنج تاس نمیرسه
----------
این پارت تمومه الان بعدی رو مینویسم
بیخی برم دشویی 😞
خلاصه رف کاراشو کرد(چیه انتظار دارید بگم چیکار کرد)
برم پاییین
چه بویی😃کانا چی کار کرده دلارو دیوونه کرده😂
کارای:سلام بروبچ تنجیکو کش تومان پرست چخبر برادران
همه:سلام صب بخیر
مایکی:خمیازه*
کانا:بیا بخور کار داریم
کارای:چه کاری☹️
کانا:ساحلو یادت رف؟
کارای:ود فاک باید زنگ بزنم به اما و هینا و یوزوها
تاکه:واسا بینم هینا؟هینا ام میاد🤩
کارای:این بچه دیشب تو زاغه ها بوده 😂🙁
کانا:میای بشینی کوف کنی یا این ملاقه رو بزنم تو سرت؟
کارای:کانا ملاقه ای🙁😂
کانا:زدن ملاقه تو سر کارای*خفه شو 😒
باکوگو:کارای میخوری یا نه😂
کارای:الله اکبر استغفرالله 😞
سیلکا:هن؟
کانا: داره عربی میحرفه
سیلکا:اها
کارای:خب اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم* خوردن
همه پوکر دارن به کارای نگاه میکنن
کارای:چیه ؟سر دسته خوشگلا ندیدید؟
باکوگو:کو؟ من نمیبینمش
کارای رفت کله ی باکوگو رو گرفت گذاشت رو کلش :حالا دیدی
باکوگو:😐
کارای رفت نشست سر جاش
کارای:خب معاون خوشگلا شروع کن بلنبون
باکوگو:😐
خب خلاصه بعد خوردن
کانا:کارای زنگ بزن به هینا و اما و یوزوها
کارای:نیاز نیست
کانا:چی چیو نیاز نیست میخوایم بریم ساحل
کارای:حضوری میرم دنبالشون
کانا:ول...
کارای:دخترای گرامی گم شید بیاید دنبالم
همه دخترا:😐😐😐
کارای:میاین یا نه
دخترا:میایم بابا
سیلکا:اشاره به پشتش *پسرا چی؟
کارای:میرن ساحل تا ما بیایم
سیلکا:اها
کارای :بیا بریم سیلکا دوساعت به چی فکر میکنی
سیلکا:چی؟ ها باشه
رفتن دنبال یوزوها و هینا و اما
کارای:خب ببینید یه نقشه دارم
کایا:نقشه چیه واسه چی😂
کارای:واسه اینکه ببینیم پسرا چه واکنشی به دیدن ما نشون میدن
اما:یعنی باید مایو بپوشیم؟
کارای:نه باید شلوارک لی بپوشیم با تاپ زیاد نباید بدن نمایی شه
یوزوها:اوکی ولی من اینجا هویجم کسی عاشقم نمیشه😂
کارای:نترس یه پسر خوشگل تو گنگ دارم اونو باهات وصلت میدم😂✌️
یوزوها: زهرمار 😂😐
مایا:خب الان اگه بعضیامون ازین لباسایی که میگی نداشته باشیم چی؟
کارای: بهتون میدم
سیمکا:ولی پسرا توی خونه ی توعن از کجا لباس برمیداری؟
کارای:اونا رفتن خونشون لباس بردارن تا الان
اما:واییی مایکی حتما الان رفته خونه من لباس دارم ولی خب..
کارای:خونتون همونجاس که با پدربزرگتون زندگی میکنید؟
اما:از کجا میدونی؟نکنه... نکنه تو همون دختری که توی کلاس جودوی پدربزرگ مایکی رو شکست داد؟
کارای:اره اره ولی به مایکی نگو میخوام ببینم منو یادش میاد یا نه
اما:باشه
کارای:ساعت 3:52دیقه ی بعد از ظهره اینجا کی تو خونش لباسایی که گفتم و داره؟
کایا:من و مایا برای روز مبادا گرفتیم ولی پنج تاس نمیرسه
----------
این پارت تمومه الان بعدی رو مینویسم
۳.۲k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.