Unsuccessful suicide
.•♫•تکپارتی جین•♫•.
.•♫•وقتی میخای خود کشی کنی ولی جلوتو میگیره•♫•.
••^••ویو ا/ت••^••
جین رفته بود بیرون تا یکم قدم بزنه چون حوصلش سر رفته بود و منم تو خونه تنها بودم...از وقتی با جین ازدواج کردم طرفداراش بهم هیت میدن...
*خودتو بکش
*نزدیکش نشو
*ازت متنفرم
*تو جینو از ما گرفتی
*ارزو میکنم بمیری
*چه حسی داری
*هر*زه جن*ده
*موندم جین عاشق چی این دختر شده...این که هیچی نداره
*...
تا همین دیروز ارمی ها میگفتن ما بی تی اسو درک میکنیم چون هرکسی اخرش ازدواج میکنه...
ولی من اسم اینو نمیزارم درک! جین هم خیلی اسیب دیده...نصف طرفداراشو از دست داده...خیلیا هم خودشونو کشتن...به خاطر من هیت هاش بیشتر شده...شاید اگه خودمو بکشم جین راحت بشه...در بالکن خونه رو باز کردم و به ارتفاع بالکن تا زمین رو نگاه کردم و بلخره وجدانم رو راضی کردم تا بپرم و به این زندگی پایان بدم...
••^••ویو جین••^••
درحال قدم زدن در پارکی تو نزدیکی خونم بودم که یونگی بهم زنگ زد
جین : سلام یونگیا
یونگی : سریع برگرد خونت
جین : جانم؟
یونگی : مگه خونه من به خونت نزدیک نیس؟
جین : چرا هست...خب که چی
یونگی : نامجون اومده بود خونه من...رفت تو بالکن خونه هوا بخوره دید ا/ت داره سعی میکنه خودشو از بالکن خونت بندازه پایین
جین :
حرف زدن یادم رفت...یجورایی...یجورایی انگار زمان متوقف شد...گوشم سوت میکشید...دور و برم برام محو شده بود...با حرف یونگی به خودم اومدم
یونگی : جینننن ا/ت داره میپرههههه
جین :
بدون مکث سمت خونه دویدم و رفتم داخل و سریع خودمو به بالکن رسوندم و
ا/ت رو درحال خود کشی دیدم
جین : ا/تتتتتتتتت
دستشو کشیدم که افتاد تو بغلم...از فرصت استفاده کردم و محکم بغلش کردم و بی اختیار زدم زیر گریه
••^••ویو ا/ت••^••
لبه بالکن بودم و خودمو رها کردم که یهو یه نفر دستمو کشید و افتادم تو بغلش و با صداش فهمیدم جینه
جین : چرا...چرا میخاستی تنهام بزاری...تو حتی از اعضا هم برام مهمتری...صدبار بهت گفتم به حرف طرفدارام و هیترا گوش نکن...اصلا به این فکر کردی که اگه بری چه بلایی سر من میاد؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت : من متاسفم...نمیدونم چی شد...دست خودم نبود...گریه نکن جین...
جین : از این به بعد بیشتر ازت مراقبت میکنم...نمیزارم یه مو از سرت کم بشه
یونگی و نامجون از تو بالکن خونه یونگی داد زدن :
که ا/ت برات مهمترررررر از ماستتتتت نه؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت : (خنده)
جین : اخه شماهاااااا کجای زندگیییمممم بدردددد خوردیننن هااااا؟
یونگی و نامجون : 😑
یونگی اگه ما نبودیم همین دو دقیقه پیش دلیل زندگیتو از دست میدادییییییی
نامجون : ای نمک نشناس
جین و ا/ت :
#جین#نامجون#یونگی#جیهوپ#جیمین#آرمی #تهیونگ#اتحاد_آرمی #جونگکوک #اعضای_بی_تی_اس
.•♫•وقتی میخای خود کشی کنی ولی جلوتو میگیره•♫•.
••^••ویو ا/ت••^••
جین رفته بود بیرون تا یکم قدم بزنه چون حوصلش سر رفته بود و منم تو خونه تنها بودم...از وقتی با جین ازدواج کردم طرفداراش بهم هیت میدن...
*خودتو بکش
*نزدیکش نشو
*ازت متنفرم
*تو جینو از ما گرفتی
*ارزو میکنم بمیری
*چه حسی داری
*هر*زه جن*ده
*موندم جین عاشق چی این دختر شده...این که هیچی نداره
*...
تا همین دیروز ارمی ها میگفتن ما بی تی اسو درک میکنیم چون هرکسی اخرش ازدواج میکنه...
ولی من اسم اینو نمیزارم درک! جین هم خیلی اسیب دیده...نصف طرفداراشو از دست داده...خیلیا هم خودشونو کشتن...به خاطر من هیت هاش بیشتر شده...شاید اگه خودمو بکشم جین راحت بشه...در بالکن خونه رو باز کردم و به ارتفاع بالکن تا زمین رو نگاه کردم و بلخره وجدانم رو راضی کردم تا بپرم و به این زندگی پایان بدم...
••^••ویو جین••^••
درحال قدم زدن در پارکی تو نزدیکی خونم بودم که یونگی بهم زنگ زد
جین : سلام یونگیا
یونگی : سریع برگرد خونت
جین : جانم؟
یونگی : مگه خونه من به خونت نزدیک نیس؟
جین : چرا هست...خب که چی
یونگی : نامجون اومده بود خونه من...رفت تو بالکن خونه هوا بخوره دید ا/ت داره سعی میکنه خودشو از بالکن خونت بندازه پایین
جین :
حرف زدن یادم رفت...یجورایی...یجورایی انگار زمان متوقف شد...گوشم سوت میکشید...دور و برم برام محو شده بود...با حرف یونگی به خودم اومدم
یونگی : جینننن ا/ت داره میپرههههه
جین :
بدون مکث سمت خونه دویدم و رفتم داخل و سریع خودمو به بالکن رسوندم و
ا/ت رو درحال خود کشی دیدم
جین : ا/تتتتتتتتت
دستشو کشیدم که افتاد تو بغلم...از فرصت استفاده کردم و محکم بغلش کردم و بی اختیار زدم زیر گریه
••^••ویو ا/ت••^••
لبه بالکن بودم و خودمو رها کردم که یهو یه نفر دستمو کشید و افتادم تو بغلش و با صداش فهمیدم جینه
جین : چرا...چرا میخاستی تنهام بزاری...تو حتی از اعضا هم برام مهمتری...صدبار بهت گفتم به حرف طرفدارام و هیترا گوش نکن...اصلا به این فکر کردی که اگه بری چه بلایی سر من میاد؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت : من متاسفم...نمیدونم چی شد...دست خودم نبود...گریه نکن جین...
جین : از این به بعد بیشتر ازت مراقبت میکنم...نمیزارم یه مو از سرت کم بشه
یونگی و نامجون از تو بالکن خونه یونگی داد زدن :
که ا/ت برات مهمترررررر از ماستتتتت نه؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت : (خنده)
جین : اخه شماهاااااا کجای زندگیییمممم بدردددد خوردیننن هااااا؟
یونگی و نامجون : 😑
یونگی اگه ما نبودیم همین دو دقیقه پیش دلیل زندگیتو از دست میدادییییییی
نامجون : ای نمک نشناس
جین و ا/ت :
#جین#نامجون#یونگی#جیهوپ#جیمین#آرمی #تهیونگ#اتحاد_آرمی #جونگکوک #اعضای_بی_تی_اس
۴.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.