میدونم...
فیک جونگکوک
پارت:6
+من نمیتونم بشینم ب این امید ک شاید ی روزی منو بخاد منتظرش بمونم وقتی داره هر روز جلو چشمم با ی نفر میپلکه و میبینم ک هرکسی رو بخواد منو نمیخاد
÷اینجوری نیس...
+هست ته! خودتم میدونی ک هست این ادم برای من نیست ما خیلی فرق دارم مهمنیست من چطور نگاهش میکنم یا چقدر دوسش دارم اون مال من نمیشه میدونیاصلا منونمیبینه
نفس عمیقی کشید و حرفی نزد و فقط بهم نگاه کرد
÷نمیدونم بچه
لبخندی زدم و گفتم
+ ب زودی کاملا خودم میشم تو که میدونی فراموش کردن برای من کاری نداره
و چشمکی زدم
÷ حتما همینطوره
+برو بشین سر میز الان سریع ی چیزی درست میکنم میارم بخوریم
÷نه برو ی چیزی بپوش بریم بیرون ی چیزی بخوریم هم ی نفسی تازه کنیم
+سهسوته میام
۱۰مین بعد
+یالا بریم
÷بریم
توی کافه ای کنار دریا نشسته بودیم
÷اینجارو تازه پیدا کردم
+اوهوم باحاله
تهیونگ بهم خیره شده بود
برگشتم سمتش و بهش نگاه کردم و گفتم
+نگاه میکنی؟چیزی شده ؟
÷تو فرق کردی بچه
+ته بسسس من خودمم چرا همش میگی فرق کردی
÷نمیدونم ولی انگار خودت نیستی
+چیزی نیست جدیدا فقط خستمه
ی قلوپ از قهوش خورد و گفت:
÷اوهوم فقط خسته ای
+ب خدا اگ بحث اونو بکشی وسط همینجا چالت میکنم
÷حالا خشن نشو بچه خان نمیخاستم راجب اون حرف بزنم
+خوبه
÷امشب چیکاره ای؟
+ی سریع کارا هست ک باید راست و ریست کنم چطور؟
÷گفتم اگ بیکاری بریم ی چرخی بزنیم برا یادت دوران قدیم
+بزار برا ی روز دیگه
سرشو ب نشونه تایید تکون داد و حرفی نزد بعد دو مین یهو گفت:
÷تو خبری از سئوجون نداری
ی لحظه ب گوشه ای خیره شدم و اروم سرمو اوردم بالا و بهش نگاه کردم
+نه اصلا نمیشناسمش
ابروش رو داد بالا وبهم نگاه کرد و گفت:
÷تو که باهاش کاری نکردی؟
پوکر بهش نگاه کردم و گفتم:
+اگر قرار بود همه ی اونایی ک دورشن رو دور کنم ک با ی کشور روبه رو هم!
÷اوکیه پس
به دریا نگاه کردم و اروم سرمو تکون دادم
ولی واقعا باهاش کاری نکرده بودم؟...ادامه دارد
کامنت بزارید بچه ها چرا اینقدر کم کار شدین
نکنه دیگه منو دوست ندارین؟برم؟
پارت:6
+من نمیتونم بشینم ب این امید ک شاید ی روزی منو بخاد منتظرش بمونم وقتی داره هر روز جلو چشمم با ی نفر میپلکه و میبینم ک هرکسی رو بخواد منو نمیخاد
÷اینجوری نیس...
+هست ته! خودتم میدونی ک هست این ادم برای من نیست ما خیلی فرق دارم مهمنیست من چطور نگاهش میکنم یا چقدر دوسش دارم اون مال من نمیشه میدونیاصلا منونمیبینه
نفس عمیقی کشید و حرفی نزد و فقط بهم نگاه کرد
÷نمیدونم بچه
لبخندی زدم و گفتم
+ ب زودی کاملا خودم میشم تو که میدونی فراموش کردن برای من کاری نداره
و چشمکی زدم
÷ حتما همینطوره
+برو بشین سر میز الان سریع ی چیزی درست میکنم میارم بخوریم
÷نه برو ی چیزی بپوش بریم بیرون ی چیزی بخوریم هم ی نفسی تازه کنیم
+سهسوته میام
۱۰مین بعد
+یالا بریم
÷بریم
توی کافه ای کنار دریا نشسته بودیم
÷اینجارو تازه پیدا کردم
+اوهوم باحاله
تهیونگ بهم خیره شده بود
برگشتم سمتش و بهش نگاه کردم و گفتم
+نگاه میکنی؟چیزی شده ؟
÷تو فرق کردی بچه
+ته بسسس من خودمم چرا همش میگی فرق کردی
÷نمیدونم ولی انگار خودت نیستی
+چیزی نیست جدیدا فقط خستمه
ی قلوپ از قهوش خورد و گفت:
÷اوهوم فقط خسته ای
+ب خدا اگ بحث اونو بکشی وسط همینجا چالت میکنم
÷حالا خشن نشو بچه خان نمیخاستم راجب اون حرف بزنم
+خوبه
÷امشب چیکاره ای؟
+ی سریع کارا هست ک باید راست و ریست کنم چطور؟
÷گفتم اگ بیکاری بریم ی چرخی بزنیم برا یادت دوران قدیم
+بزار برا ی روز دیگه
سرشو ب نشونه تایید تکون داد و حرفی نزد بعد دو مین یهو گفت:
÷تو خبری از سئوجون نداری
ی لحظه ب گوشه ای خیره شدم و اروم سرمو اوردم بالا و بهش نگاه کردم
+نه اصلا نمیشناسمش
ابروش رو داد بالا وبهم نگاه کرد و گفت:
÷تو که باهاش کاری نکردی؟
پوکر بهش نگاه کردم و گفتم:
+اگر قرار بود همه ی اونایی ک دورشن رو دور کنم ک با ی کشور روبه رو هم!
÷اوکیه پس
به دریا نگاه کردم و اروم سرمو تکون دادم
ولی واقعا باهاش کاری نکرده بودم؟...ادامه دارد
کامنت بزارید بچه ها چرا اینقدر کم کار شدین
نکنه دیگه منو دوست ندارین؟برم؟
۲۱.۹k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.