جاسوس پارت ۱
_____________
ویو ا/ت
سلام من پارک ا/ت هستم و ۲۰ سالمه و میخوام داستان زندگیم رو براتون بگم که چطوری با قدرتمندترین مافیا آشنا شدم😊
*************
مثل همیشه باشگاهم تموم شد و ایندفعه به خاطر مسابقات تا شب اونجا بودم داشتم برمیگشتم خونه کسی تو خیابون ها نبود بعد چندمین نگاه کسی روم حس کردم برگشتم کسی نبود به راهم ادامه دادم که صدای ماشین شنیدم ولی ماشینه هیچ عجله ای نمیکرد با اینکه هیچ ماشین دیگه ای نبود انگار داشت تعقیبم میکرد سرعتم رو بیشتر کردم سرعت ماشین هم بیشتر شد دیگه مطمعن شدم داره دنبالم میکنه شروع به دویدن کردم که سریعتر به خونه برسم ولی ماشینه یدفعه جلوم وایساد یه ون مشکی بود میخواستم برگردم که اون طرف هم با یه ون دیگه بسته شده بود
یه نفر از ماشین پیاده شد
...... : سلام
ا/ت: تو دیگه کی هستی از من چی میخوایی
..... : به زودی میفهمی باید باهام بیای
ا/ت: من باهات جایی نمیام
.... : باشه
با سر به پشت سرم اشاره کرد برگشتم دیدم یه مرد هیکلی در ماشین رو باز کرد که دیدم چییی اونا خانوادمن
.... : اگه میخوایی بلایی سرشون نیاد بدون مخالفت باهام بیا
ا/ت:باشه
باهاش رفتم و سوار ون شدم و شروع به حرکت کردن
ا/ت: خوب ازم چی میخوایی
..... : خوب من اسمم الکسه لی الکس و من دنبال یه دختر ورزشکار بودم که مبارزه کردن بلد باشه که تو رو پیدا کردم
ا/ت: خوب واسه چی
الکس: برای جاسوسی
ا/ت: جانم؟ اگه فکر کردی جاسوس میشم سخت در اشتباهی
الکس:حتی واسه خانواده ات هم نمیشی؟*پوزخند*
ا/ت: ای شیبال دقیقا چی میخوای؟
الکس: واضحه گفتم میخوام واسم جاسوسی کنی چیکار میکنه کی رفت بیرون کجا رفت میخوام تمام نقطه ضعف هاش رو واسم رو کنی تمام نقشه هاش رو نقشه برآب کنی فهمیدی؟
ا/ت: آره ولی جاسوسی کی؟
الکس: جاسوسی رئیس بزرگترین مافیای کره مین یونگی یا همون شوگا
ا/ت:چیی این اگه بفهمه که منو زنده نمیزاره
الکس: دقیقا واسه همین چندروز تمرین میکنیم بعدش میفرستمت بری سراغش باید دلش رو بدست بیاری که اگه فهمید بازم نتونه کاری کنه
ا/ت: هوففففففف کی شروع میکنیم
الکس: از فردا صبح عه رسیدیم پیاده شو
پیاده شدم خونش شبیه کاخ بود خیلی بزرگ بود
الکس: خوش اومدی به عمارتم بیا بریم
رفتیم تو خونه خیلی قشنگ بود
ا/ت: راستی خانواده ام
الکس: اگه کارت رو درست انجام بدی میزارم برن ولی اگه لو بری که دو صورته اگه منو لو بدی از طرف من اومدی خانواده ات دیگه زنده نمیمونن ولی اگه لوم ندی آزادشون میکنم و خودم به شخصه مراقبشون هستم حالا بیا بریم استراحت کنیم امروز مسابقه داشتی حتما خسته ای
ا/ت: باشه
منو برد تو یه اتاق خودشم اومد داخل
ا/ت: لباس
الکس: داخله کمده
رفتم یه ست لباس برداشتم و گذاشتمش رو تخت
ا/ت: نمیخوایی بری؟
الکس: چرا باید از اتاق خودم برم بیرون زودباش بپوش منم میخوام لباسم رو عوض کنم
ا/ت: اتاقم باتو یکیه؟؟؟ نه اصلا منمیرم یه اتاق دیگه
رفتم سمت در که
ویو ا/ت
سلام من پارک ا/ت هستم و ۲۰ سالمه و میخوام داستان زندگیم رو براتون بگم که چطوری با قدرتمندترین مافیا آشنا شدم😊
*************
مثل همیشه باشگاهم تموم شد و ایندفعه به خاطر مسابقات تا شب اونجا بودم داشتم برمیگشتم خونه کسی تو خیابون ها نبود بعد چندمین نگاه کسی روم حس کردم برگشتم کسی نبود به راهم ادامه دادم که صدای ماشین شنیدم ولی ماشینه هیچ عجله ای نمیکرد با اینکه هیچ ماشین دیگه ای نبود انگار داشت تعقیبم میکرد سرعتم رو بیشتر کردم سرعت ماشین هم بیشتر شد دیگه مطمعن شدم داره دنبالم میکنه شروع به دویدن کردم که سریعتر به خونه برسم ولی ماشینه یدفعه جلوم وایساد یه ون مشکی بود میخواستم برگردم که اون طرف هم با یه ون دیگه بسته شده بود
یه نفر از ماشین پیاده شد
...... : سلام
ا/ت: تو دیگه کی هستی از من چی میخوایی
..... : به زودی میفهمی باید باهام بیای
ا/ت: من باهات جایی نمیام
.... : باشه
با سر به پشت سرم اشاره کرد برگشتم دیدم یه مرد هیکلی در ماشین رو باز کرد که دیدم چییی اونا خانوادمن
.... : اگه میخوایی بلایی سرشون نیاد بدون مخالفت باهام بیا
ا/ت:باشه
باهاش رفتم و سوار ون شدم و شروع به حرکت کردن
ا/ت: خوب ازم چی میخوایی
..... : خوب من اسمم الکسه لی الکس و من دنبال یه دختر ورزشکار بودم که مبارزه کردن بلد باشه که تو رو پیدا کردم
ا/ت: خوب واسه چی
الکس: برای جاسوسی
ا/ت: جانم؟ اگه فکر کردی جاسوس میشم سخت در اشتباهی
الکس:حتی واسه خانواده ات هم نمیشی؟*پوزخند*
ا/ت: ای شیبال دقیقا چی میخوای؟
الکس: واضحه گفتم میخوام واسم جاسوسی کنی چیکار میکنه کی رفت بیرون کجا رفت میخوام تمام نقطه ضعف هاش رو واسم رو کنی تمام نقشه هاش رو نقشه برآب کنی فهمیدی؟
ا/ت: آره ولی جاسوسی کی؟
الکس: جاسوسی رئیس بزرگترین مافیای کره مین یونگی یا همون شوگا
ا/ت:چیی این اگه بفهمه که منو زنده نمیزاره
الکس: دقیقا واسه همین چندروز تمرین میکنیم بعدش میفرستمت بری سراغش باید دلش رو بدست بیاری که اگه فهمید بازم نتونه کاری کنه
ا/ت: هوففففففف کی شروع میکنیم
الکس: از فردا صبح عه رسیدیم پیاده شو
پیاده شدم خونش شبیه کاخ بود خیلی بزرگ بود
الکس: خوش اومدی به عمارتم بیا بریم
رفتیم تو خونه خیلی قشنگ بود
ا/ت: راستی خانواده ام
الکس: اگه کارت رو درست انجام بدی میزارم برن ولی اگه لو بری که دو صورته اگه منو لو بدی از طرف من اومدی خانواده ات دیگه زنده نمیمونن ولی اگه لوم ندی آزادشون میکنم و خودم به شخصه مراقبشون هستم حالا بیا بریم استراحت کنیم امروز مسابقه داشتی حتما خسته ای
ا/ت: باشه
منو برد تو یه اتاق خودشم اومد داخل
ا/ت: لباس
الکس: داخله کمده
رفتم یه ست لباس برداشتم و گذاشتمش رو تخت
ا/ت: نمیخوایی بری؟
الکس: چرا باید از اتاق خودم برم بیرون زودباش بپوش منم میخوام لباسم رو عوض کنم
ا/ت: اتاقم باتو یکیه؟؟؟ نه اصلا منمیرم یه اتاق دیگه
رفتم سمت در که
۹.۰k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.