فیک مرد من
فیک مرد من
پارت ۱۴
کوک:حالا شاید
تهیونگ:کوک بگو دیگه
کوک:باشه میگم
تهیونگ: مرسی (باذوق کوکو بغل کرد)
کوک:....
پرش زمانی به ساعت ۶
ویو یونا
از خواب بیدار شدم دیدم ا.ت خوابه گشنم بود رفتم یچیزی درست کردم خوردم رفتم دیدم ا.ت هنوز خوابه سرو صدا کردم ولی ا.ت بیدار نمیشد رفتم موزیک گذاشتم ولی بازم بیدار نشد میدونستم ا.ت خوابش سنگینه ولی نه در این حد حوصلم دیگه سر رفت رفتم آب یخ ریختم روش بازم بیدار نشد فهمیدم بیهوش شده خیلی نگران شدم ولی خودم تنهایی نمیتونستم ا.ت بغل کنم و ببرم بیمارستان پس گوشی ا.ت ر برداشتم و زنگ زدم به چانیول داداش ا.ت با اینکه چون وقتی مست بودم چانیول رو بوسیدم ازش خجالت میکشیدم ولی دیگه چاره ای نبود
مکالمهی بین یونا و چانیول
چانیول:سلام ا.ت چیزی شده
یونا:سلام من دوست ا.ت یونا هستم زود خودتو برسون خونهی ا.ت(باگریه)
چانیول:چی چیشده چرا گریه میکنی ا.ت چیزیش شده (نگران )
یونا:ا.ت...ا.ت بیهوش شده(گریه)
چانیول:چی الان خودمو میرسونم وایسا
یونا:چانیول ۵ دقیقه ای اومدو ا.ت رو بردیم بیمارستان
یونا:(گریه)
چانیول:گریه نکن ا.ت چیزیش نمیشه(با بغض)
یونا:(گریه)
چانیول:ا.ت چرا اینجوری شد
یونا :تو مدرسه ی ما یه پسری به اسم کوکه ا.ت با اون پسره دعواش شد و بخاطر اینکه کوک ا.ت رو ببخشه ازش خواست که نقش دوست دخترشو بازی کنه تا لیا دوست دختر کوک حسودی کنه بعد لیا بخاطر اینکه ا.ت کوک باهم نباشن نقش بازی کرده که ا.ت اون رو زده بعد کوک برای تلافی اومده ا.ت رو زده اینم بگم من نتونستم مانع کوک بشم چون تهیونگ دوست کوک منو گرفته بود
چانیول :این عوضی کجاست(عصبانیت)
یونا:چانیول تروخدا نرو فردا حسابشو میرسیم (گریه)
چانیول:باشه گریه نکن(ناراحت )
پارت ۱۴
کوک:حالا شاید
تهیونگ:کوک بگو دیگه
کوک:باشه میگم
تهیونگ: مرسی (باذوق کوکو بغل کرد)
کوک:....
پرش زمانی به ساعت ۶
ویو یونا
از خواب بیدار شدم دیدم ا.ت خوابه گشنم بود رفتم یچیزی درست کردم خوردم رفتم دیدم ا.ت هنوز خوابه سرو صدا کردم ولی ا.ت بیدار نمیشد رفتم موزیک گذاشتم ولی بازم بیدار نشد میدونستم ا.ت خوابش سنگینه ولی نه در این حد حوصلم دیگه سر رفت رفتم آب یخ ریختم روش بازم بیدار نشد فهمیدم بیهوش شده خیلی نگران شدم ولی خودم تنهایی نمیتونستم ا.ت بغل کنم و ببرم بیمارستان پس گوشی ا.ت ر برداشتم و زنگ زدم به چانیول داداش ا.ت با اینکه چون وقتی مست بودم چانیول رو بوسیدم ازش خجالت میکشیدم ولی دیگه چاره ای نبود
مکالمهی بین یونا و چانیول
چانیول:سلام ا.ت چیزی شده
یونا:سلام من دوست ا.ت یونا هستم زود خودتو برسون خونهی ا.ت(باگریه)
چانیول:چی چیشده چرا گریه میکنی ا.ت چیزیش شده (نگران )
یونا:ا.ت...ا.ت بیهوش شده(گریه)
چانیول:چی الان خودمو میرسونم وایسا
یونا:چانیول ۵ دقیقه ای اومدو ا.ت رو بردیم بیمارستان
یونا:(گریه)
چانیول:گریه نکن ا.ت چیزیش نمیشه(با بغض)
یونا:(گریه)
چانیول:ا.ت چرا اینجوری شد
یونا :تو مدرسه ی ما یه پسری به اسم کوکه ا.ت با اون پسره دعواش شد و بخاطر اینکه کوک ا.ت رو ببخشه ازش خواست که نقش دوست دخترشو بازی کنه تا لیا دوست دختر کوک حسودی کنه بعد لیا بخاطر اینکه ا.ت کوک باهم نباشن نقش بازی کرده که ا.ت اون رو زده بعد کوک برای تلافی اومده ا.ت رو زده اینم بگم من نتونستم مانع کوک بشم چون تهیونگ دوست کوک منو گرفته بود
چانیول :این عوضی کجاست(عصبانیت)
یونا:چانیول تروخدا نرو فردا حسابشو میرسیم (گریه)
چانیول:باشه گریه نکن(ناراحت )
۴.۰k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.