(پارت۴۵)
فردا:
ا/ت همچنان دنبال شخص مورد نظرش برای اهنگ جدیدش بود.
یک نفر رو پیدا کرده بود که ظاهرا توی کارش حرفه ای بود اما هیچ اثری از مشخصاتش نبود.
ا/ت:فکر میکنم بتونم ازش کمک بگیرم اما هیچ اسم و مشخصاتی اینجا نیست.
ا/ت به شخص ناشناس پیام داد و بلافاصله بعد از یک ساعت جواب ا/ت رو داد و قبول کرد تا به ا/ت کمک کنه.
قرار شد که فردا بعد ازظهر راس ساعت ۵ توی یک کافه در نزدیکی کتابخونه مورد علاقه ا/ت همدیگرو ملاقات کنن.
بعد ازظهر ساعت ۵:
ا/ت به ایستگاه اتوبوس رفت و سوار اتوبوس شد و قبل از ساعت ۵ به مقصد رسید.
وارد کافه شد و دنبال شخص ناشناس بود که یک نفر گفت:خانومِ ا/ت!!
ا/ت پشت سرش رو نگاه کرد اما کسی رو ندید که...
شخص ناشناس:من درست روبه روی شما نشستم!
ا/ت:جونگ کوک؟؟؟؟ا..اما اسمت ناشناس بود
جونگ کوک:خیلی عذر میخوام اما این دستور کمپانی بود.
ا/ت:نه اصلا اشکال نداره خیلی ممنونم که این رو قبول کردی!
بعد توی دلش گفت:من خیلی خیلی خوش شانسم.
جونگ کوک......
ا/ت همچنان دنبال شخص مورد نظرش برای اهنگ جدیدش بود.
یک نفر رو پیدا کرده بود که ظاهرا توی کارش حرفه ای بود اما هیچ اثری از مشخصاتش نبود.
ا/ت:فکر میکنم بتونم ازش کمک بگیرم اما هیچ اسم و مشخصاتی اینجا نیست.
ا/ت به شخص ناشناس پیام داد و بلافاصله بعد از یک ساعت جواب ا/ت رو داد و قبول کرد تا به ا/ت کمک کنه.
قرار شد که فردا بعد ازظهر راس ساعت ۵ توی یک کافه در نزدیکی کتابخونه مورد علاقه ا/ت همدیگرو ملاقات کنن.
بعد ازظهر ساعت ۵:
ا/ت به ایستگاه اتوبوس رفت و سوار اتوبوس شد و قبل از ساعت ۵ به مقصد رسید.
وارد کافه شد و دنبال شخص ناشناس بود که یک نفر گفت:خانومِ ا/ت!!
ا/ت پشت سرش رو نگاه کرد اما کسی رو ندید که...
شخص ناشناس:من درست روبه روی شما نشستم!
ا/ت:جونگ کوک؟؟؟؟ا..اما اسمت ناشناس بود
جونگ کوک:خیلی عذر میخوام اما این دستور کمپانی بود.
ا/ت:نه اصلا اشکال نداره خیلی ممنونم که این رو قبول کردی!
بعد توی دلش گفت:من خیلی خیلی خوش شانسم.
جونگ کوک......
۸.۳k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.