پارت ۳
پارت ۳
+زانو زدن جلوی کوک"نوازش صورتش"
+صورت زیباتو خونی کردم،هیکل خوش فرمتو زخمی کردم
هیچی نمیگی؟چرا انقد مقاومت میکنی هوم؟
-سکوت"
+د بگو
-سکوت"
+سکوتت آزارم میده کوک!
-ت تو اسم منو از کجا..
+از اونجایی که تو چیزی نگفتی خودم اسمتو فهمیدم!تا وقتی که
چیزی نگی وضعت همینه!
بلند شد
+هفته ای یکبار بهش غذا میدین
اگر به حرفتون گوش نداد ۱۰۰ ضربه بهش بزنین!
-عوضی
+نظر لطفته
و رفت
اداره ی پلیس"
×رئیس!بعد از اخرین بازدیدم به اون عمارت فهمیدم دارن شکنجشون میکنن ولی ایشون
حرفی نمیزنن
رئیس جانگ:من به کوک اعتماد دارم...اون قویه...بسیار خب ،میتونی بری!
روزهاگذشت کوک ضعیف و ضعیف تر میشد،چه اتفاقی درحال رخ دادنه؟
کوک چرا انقد بی جون شده بود؟چرا حاضر بود بمیره ولی تو این وضع نباشه؟
باز هم اون بادیگاردای لعنتی وارد اتاق شدن تا اگه چیزی نگفت دوباره درد بکشه
÷کی تورو فرستاده!
-به توو چهههه سرفه"
÷خودت خواستی!
و شروع کرد به ضربه زدن
-۹۹ .. اخخخخ... ۱۰۰
÷کافیه!
+زانو زدن جلوی کوک"نوازش صورتش"
+صورت زیباتو خونی کردم،هیکل خوش فرمتو زخمی کردم
هیچی نمیگی؟چرا انقد مقاومت میکنی هوم؟
-سکوت"
+د بگو
-سکوت"
+سکوتت آزارم میده کوک!
-ت تو اسم منو از کجا..
+از اونجایی که تو چیزی نگفتی خودم اسمتو فهمیدم!تا وقتی که
چیزی نگی وضعت همینه!
بلند شد
+هفته ای یکبار بهش غذا میدین
اگر به حرفتون گوش نداد ۱۰۰ ضربه بهش بزنین!
-عوضی
+نظر لطفته
و رفت
اداره ی پلیس"
×رئیس!بعد از اخرین بازدیدم به اون عمارت فهمیدم دارن شکنجشون میکنن ولی ایشون
حرفی نمیزنن
رئیس جانگ:من به کوک اعتماد دارم...اون قویه...بسیار خب ،میتونی بری!
روزهاگذشت کوک ضعیف و ضعیف تر میشد،چه اتفاقی درحال رخ دادنه؟
کوک چرا انقد بی جون شده بود؟چرا حاضر بود بمیره ولی تو این وضع نباشه؟
باز هم اون بادیگاردای لعنتی وارد اتاق شدن تا اگه چیزی نگفت دوباره درد بکشه
÷کی تورو فرستاده!
-به توو چهههه سرفه"
÷خودت خواستی!
و شروع کرد به ضربه زدن
-۹۹ .. اخخخخ... ۱۰۰
÷کافیه!
۱.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.