ازدواج اجباری پارت ۲
ازدواج اجباری پارت ۲
داشتیم میرفتیم که یهو پدربزرگ گفت
پب:کجا میرین؟
جیهوپ:میریم خرید
پب:آها باش
رفتیم تو ماشین
هیچ حرفی نزدیم که رسیدیم پاساژ
ا.ت مثل بچه ها چشماش که لباسارو میدید ذوق میکرد و چشاش برق میزد
ا.ت:جیهوپ میشه اینو بخرم؟
یه لباسی که اندازه کف دست من پا پارچه داشت
جیهوپ:نه ا.ت خیلی بازه
ا.ت:تروخدا🥺
جیهوپ:باشه🫠✨️🤍
خیلی کیوتهه
ویو ا.ت
خیلی جیهوپ مهربونه🩵✨️
یذره دلم بهش خوب شده بود🥺
داشتیم راه میرفتیم که گفتم
ا.ت:جیهوپی میدونی که ازدواج ما اجباریه ولی بیا باهم کنار بیایم و جلو خانوادمون نشون بدیم که خیلی باهم خوبیم✨️
جیهوپ:باشه کیوتی✨️🤍
الان به من گفت کیوتیییی؟
دلم میخواست از خوشحالی آبشم برم زمین
یه جارو دیدم که داره پاستیل میفروشه
ا.ت:هوپی برام پاستیل میخری؟🥺
هوپی:اوخودا باشه کیوتک❤️
ویو جیهوپ
رفتم برای این کیوتی پاستیل بگیرم که یهو دیدم که.......
خمار نباش داشم💔🗿خسته شدم از سینگلی 😭
شرطا
لایک ۱۰💜
کامنت۱۰✨️🤍
داشتیم میرفتیم که یهو پدربزرگ گفت
پب:کجا میرین؟
جیهوپ:میریم خرید
پب:آها باش
رفتیم تو ماشین
هیچ حرفی نزدیم که رسیدیم پاساژ
ا.ت مثل بچه ها چشماش که لباسارو میدید ذوق میکرد و چشاش برق میزد
ا.ت:جیهوپ میشه اینو بخرم؟
یه لباسی که اندازه کف دست من پا پارچه داشت
جیهوپ:نه ا.ت خیلی بازه
ا.ت:تروخدا🥺
جیهوپ:باشه🫠✨️🤍
خیلی کیوتهه
ویو ا.ت
خیلی جیهوپ مهربونه🩵✨️
یذره دلم بهش خوب شده بود🥺
داشتیم راه میرفتیم که گفتم
ا.ت:جیهوپی میدونی که ازدواج ما اجباریه ولی بیا باهم کنار بیایم و جلو خانوادمون نشون بدیم که خیلی باهم خوبیم✨️
جیهوپ:باشه کیوتی✨️🤍
الان به من گفت کیوتیییی؟
دلم میخواست از خوشحالی آبشم برم زمین
یه جارو دیدم که داره پاستیل میفروشه
ا.ت:هوپی برام پاستیل میخری؟🥺
هوپی:اوخودا باشه کیوتک❤️
ویو جیهوپ
رفتم برای این کیوتی پاستیل بگیرم که یهو دیدم که.......
خمار نباش داشم💔🗿خسته شدم از سینگلی 😭
شرطا
لایک ۱۰💜
کامنت۱۰✨️🤍
۵.۷k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.