پارت ۶۷
پارت ۶۷
لنا : خب عاجی یذره صحبت کن
من نبودم چیا شد
اصن قضیه این پسره چیه همو نامزدت
بگوووو دیگه)
آرام: خو از کجا شروع کنم
لنا : از همون اول اول بگوو
آرام: حدودا یه دوماهی میشد تو رفته بودی
منم کلاس پیانو میرفتم از آموزشگاه راضی نبودم یادته؟
بعد آموزشگاهمو عوض کردم
اولین روزی که رفتم اونجا یه پسره بود خیلی بام صمیمی رفتار میکرد
خلاصه بعد چند جلسه رفتم پیانو یواش یواش من علاقم نسبت به این بیشتر شد و اونم این طور
بعد از قضا من با آبجی اینم رفیق بودم و اینا
بعدد عقد ابجیش بود انگاری بعد منو دعوت کردن و اینا بعد عقد که تموم شد میخاستم برم خونه نینا گفت که بیا من برسونمت میخام باهات صحبت هم کنم
بعد آقا این که سر صحبت و باز کرد و فهمیدیم دوتامونم علاقه داریم رل زدیم
چن ماه گذشت صمیمی تر شدیم
هی بیشتر و بیشتر من عاشق شدم
و خلاصه یروز آجی این مامانمو راضی کرد بریم شمال و رفتیم
لنا اونجا دیگ رابطه مون جدی تر شد
لنا : مگ چیکار کردین گه رابطه تون جدی شد؟
آرام : اوممم...
لنا : آرامم نگو دادی >>
آرام: عه انقد بلند حرف نزن صدات تا خیابون بغلی رفت ))
لنا : پشماااام کردین؟
آرام: همون کصخلی هستی که بودیاا
زشتههه عه انقد رک نباش ))
لنا : دادی بعد میگی رک نباش
آرام : خب خلاصه
( همه.ی.ماجرا.رو.تعریف.کردم.)
لنا : اشکام با شنیدن اینکه بخاطر عشقش نسبت به نیما چیا کشیده جم شد تو چشام
آرام: هیی همین دیگه
الانم اومدن خواستگاریم پنجشنبه هفته قبل
لنا : بخاطرش زندانم رفتی تو این سن ؟
ارام : ۱۸ سالمه هاااا
لنا: هرچی باشه
۱۸ سال خیلی کمه واسع اینا
آرام: هعی بختم این جوری نوشته شده بود دیگه
لنا : فداتشم ایشالا دیگ خوشبخت میشی کنارش
به پای هم فسیل شین
آرام: قربوننن اون حرف زدتاتتت برم دلم تنگ شده بوددددد
لنا : من بخولمت نشیی
...
لنا : خب عاجی یذره صحبت کن
من نبودم چیا شد
اصن قضیه این پسره چیه همو نامزدت
بگوووو دیگه)
آرام: خو از کجا شروع کنم
لنا : از همون اول اول بگوو
آرام: حدودا یه دوماهی میشد تو رفته بودی
منم کلاس پیانو میرفتم از آموزشگاه راضی نبودم یادته؟
بعد آموزشگاهمو عوض کردم
اولین روزی که رفتم اونجا یه پسره بود خیلی بام صمیمی رفتار میکرد
خلاصه بعد چند جلسه رفتم پیانو یواش یواش من علاقم نسبت به این بیشتر شد و اونم این طور
بعد از قضا من با آبجی اینم رفیق بودم و اینا
بعدد عقد ابجیش بود انگاری بعد منو دعوت کردن و اینا بعد عقد که تموم شد میخاستم برم خونه نینا گفت که بیا من برسونمت میخام باهات صحبت هم کنم
بعد آقا این که سر صحبت و باز کرد و فهمیدیم دوتامونم علاقه داریم رل زدیم
چن ماه گذشت صمیمی تر شدیم
هی بیشتر و بیشتر من عاشق شدم
و خلاصه یروز آجی این مامانمو راضی کرد بریم شمال و رفتیم
لنا اونجا دیگ رابطه مون جدی تر شد
لنا : مگ چیکار کردین گه رابطه تون جدی شد؟
آرام : اوممم...
لنا : آرامم نگو دادی >>
آرام: عه انقد بلند حرف نزن صدات تا خیابون بغلی رفت ))
لنا : پشماااام کردین؟
آرام: همون کصخلی هستی که بودیاا
زشتههه عه انقد رک نباش ))
لنا : دادی بعد میگی رک نباش
آرام : خب خلاصه
( همه.ی.ماجرا.رو.تعریف.کردم.)
لنا : اشکام با شنیدن اینکه بخاطر عشقش نسبت به نیما چیا کشیده جم شد تو چشام
آرام: هیی همین دیگه
الانم اومدن خواستگاریم پنجشنبه هفته قبل
لنا : بخاطرش زندانم رفتی تو این سن ؟
ارام : ۱۸ سالمه هاااا
لنا: هرچی باشه
۱۸ سال خیلی کمه واسع اینا
آرام: هعی بختم این جوری نوشته شده بود دیگه
لنا : فداتشم ایشالا دیگ خوشبخت میشی کنارش
به پای هم فسیل شین
آرام: قربوننن اون حرف زدتاتتت برم دلم تنگ شده بوددددد
لنا : من بخولمت نشیی
...
۳
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.