★چند پارتی★
★چند پارتی★
pirt: 3
سوار ماشین شدیم خیلی ترسیدم که این کیه با من چه کاری داری نکنه میخواد منو بکشه!
۵ دقیقه بعد
خیلی استرس داشتم هعی دستمو فشار میدادم از ترس
رسیدیم خونه ی مَرده بهم گفت 👇🏻
جونگکوک: راستی اسم من جونگکوکه
یوری: منم یوری هستم....
جونگکوک: اینجا خونه ی منه
یوری: خونه ی قشنگه
جونگکوک: ممنون
یوری:(لبخند ملیح)
جونگکوک: اقای جین و خانم سنآ خونه را بهتون نشون میدن
یوری: اها باشه
جین: سلام من جین هستم بادیگارد اقای جونگکوک
یوری: سلام من یوری هستم
جین: خوشبختم 🤝🏻
یوری: منم🤝🏻
سنآ: سلام من سنآ هستم میتونی همیشه بیایی آشپز خونه باهم غذا درست کنیم
یوری: سلام،حتماً 🤝🏻
جونگکوک: خوب اقای جین قانون های این خونه رو بهشون بگو
جین: اوه حتماً 👇🏻
۱_بدون اجازه از خونه نمیرید
۲_هروقت کار داشتین بهم بگید
۳_با کسی حرف نزنید
۴_شبا زود بخوابید
یوری: عام باشه
جونگکوک: خوبه همتون برید سره کارتون
جین _ سنآ: چشم ارباب
جونگکوک: یوری باهام بیا تو اتاق
یوری: باشه
رفتم تو اتاق جونگکوک بهم یه لباس داد که بپوشم،پوشیدم رفتم تو حال سنآ اومد گفت 👇🏻
سنآ: سلام یوری
یوری: سلام سنآ
سنآ: میشه بیای کمکم غذا درست کنی؟!
یوری: حتماً
سنآ: فقط خسته که نمیشی؟
یوری: نه چطور؟
سنآ: چون یه عالمه غذا باید درست کنیم
یوری: 😳 چرا
سنآ: مگه جونگکوک نگفت که قراره مهمونی بگیریم؟
یوری: نه
سنآ: اها باشه پس بیا کارمون رو شروع کنیم!
یوری: باشه 😜
جین: خانمممممم یوری!!!!!(داد)
سنآ: چخبرته گاو اروم باش
جین: ببخشید وای(نفس نفس میکشید)
یوری: چیزی شده؟
جین: اها خانم یوری یادم رفت بگم شب قراره مهمونی بگیریم
یوری: میدونم سنآ بهم گفت 😊
★وقتی ۳۰۰ تایی شدیم کلی پارت هاشون رو براتون میزارم★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #بی_تی_اس #فیک #داستان
pirt: 3
سوار ماشین شدیم خیلی ترسیدم که این کیه با من چه کاری داری نکنه میخواد منو بکشه!
۵ دقیقه بعد
خیلی استرس داشتم هعی دستمو فشار میدادم از ترس
رسیدیم خونه ی مَرده بهم گفت 👇🏻
جونگکوک: راستی اسم من جونگکوکه
یوری: منم یوری هستم....
جونگکوک: اینجا خونه ی منه
یوری: خونه ی قشنگه
جونگکوک: ممنون
یوری:(لبخند ملیح)
جونگکوک: اقای جین و خانم سنآ خونه را بهتون نشون میدن
یوری: اها باشه
جین: سلام من جین هستم بادیگارد اقای جونگکوک
یوری: سلام من یوری هستم
جین: خوشبختم 🤝🏻
یوری: منم🤝🏻
سنآ: سلام من سنآ هستم میتونی همیشه بیایی آشپز خونه باهم غذا درست کنیم
یوری: سلام،حتماً 🤝🏻
جونگکوک: خوب اقای جین قانون های این خونه رو بهشون بگو
جین: اوه حتماً 👇🏻
۱_بدون اجازه از خونه نمیرید
۲_هروقت کار داشتین بهم بگید
۳_با کسی حرف نزنید
۴_شبا زود بخوابید
یوری: عام باشه
جونگکوک: خوبه همتون برید سره کارتون
جین _ سنآ: چشم ارباب
جونگکوک: یوری باهام بیا تو اتاق
یوری: باشه
رفتم تو اتاق جونگکوک بهم یه لباس داد که بپوشم،پوشیدم رفتم تو حال سنآ اومد گفت 👇🏻
سنآ: سلام یوری
یوری: سلام سنآ
سنآ: میشه بیای کمکم غذا درست کنی؟!
یوری: حتماً
سنآ: فقط خسته که نمیشی؟
یوری: نه چطور؟
سنآ: چون یه عالمه غذا باید درست کنیم
یوری: 😳 چرا
سنآ: مگه جونگکوک نگفت که قراره مهمونی بگیریم؟
یوری: نه
سنآ: اها باشه پس بیا کارمون رو شروع کنیم!
یوری: باشه 😜
جین: خانمممممم یوری!!!!!(داد)
سنآ: چخبرته گاو اروم باش
جین: ببخشید وای(نفس نفس میکشید)
یوری: چیزی شده؟
جین: اها خانم یوری یادم رفت بگم شب قراره مهمونی بگیریم
یوری: میدونم سنآ بهم گفت 😊
★وقتی ۳۰۰ تایی شدیم کلی پارت هاشون رو براتون میزارم★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #بی_تی_اس #فیک #داستان
۱۲.۷k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.