فیک کوک ۴
پارت ۴
ات
صبح که بیدار شدم سرم خیلی درد میکرد بعد داخل اینه خودمو نگاه کردم دیدم چشمام قرمز شده و شبیه جن شده بودم رفتم کارامو انجام دادم و یه آرایش لایت انجام دادم و لباسمو پوشیدم (عکس سومی)رفتم شرکت چون امروز قرار بود عکس بگیرم
کوک
صبح که بیدار شدم کارامو انجام دادم و رفتم شرکت
ات
وقتی رسیدم شرکت یه راست رفتم دفتر کوک و در زدم کوک گفت ..
_:بیا داخل (سرد )
ات
وقتی درو باز کردم دیدم پشته میز نشسته کوک خیلی جذاب شده بود امروز
وای من دارم چی میگم دختر به خودت بیا همه ی مردا خیانت کار هستن
_:چرا حرف نمیزنی زبونتو موش خورده (نیشخنده )
کاری داشتی؟
+:امروز مگه عکاسی نداریم ؟
_:وای یادم رفته بود خب شد گفتی الان به دستیارم میگم بیاد تور ببره برای عکاسی
از زبونه خودم : کوک زنگ دستیارش زده تا ات با خودش ببره
بعد از چند دقیقه دستیارش اومد
ات:
وقتی دستیارش اومد معلوم بود یه هرزه هست تا منو دیده به نیشخنده زده این دختره چشه😶
(علامت دستیارش :@)
@بامن کاری داشتی ریس (عشوه)
_میخواستم ات ببری برای عکاسی
@مگه ایشون مدل جدید هست
_بلهحالا برین برای عکاسی
@باشه ریس
ات
دختره منو با خودش برد به یه اتاق و بهم لباس داده خیلی باز
ولی مجبور بودم بپوشمش
وقتی پوشیدم از اتاق آومدبیرون و رفتم برای عکاسی
یک ساعت بعد
کوک
وقتی کارامو تموم شد رفتم ببینم که عکاسی ا.ت چطور شده
وقتی عکاساش دیدم خیلی قشنگ شده بود (عاشق شده رفته 😂) متوجه حال ا.ت شدم خیلی سخته بود بهشون گفتم که عکاسی تموم کنن
ات
نگاه سنگین روی خودم حس میکردم زیر چشمی نگاه کردم دیدم کوک هست خیلی به بدنم داره نگاه میکنه منم چون حال نداشتم بی خیال شدن
وقتی عکاسی تموم شده وسایلمو جمع کردم میخواستم برم خونه دستم توسط کسی گرفته شد دیدم کوک هست کوک گفت :
_خودم میرسونمت خونه
+نه خودم میرم نیازی نیست
_وقتی ریس میگه باید بگی چشم (عصبی)
+باش
کوک منو رسوند خونه وقتی میخواستم برم خونه که کوک دستمو گرفت و گفت …..
خ
م
ا
ر
ی
عکس دومی برای رفتن به شرکت
عکس اولی برای عکاسی
ات
صبح که بیدار شدم سرم خیلی درد میکرد بعد داخل اینه خودمو نگاه کردم دیدم چشمام قرمز شده و شبیه جن شده بودم رفتم کارامو انجام دادم و یه آرایش لایت انجام دادم و لباسمو پوشیدم (عکس سومی)رفتم شرکت چون امروز قرار بود عکس بگیرم
کوک
صبح که بیدار شدم کارامو انجام دادم و رفتم شرکت
ات
وقتی رسیدم شرکت یه راست رفتم دفتر کوک و در زدم کوک گفت ..
_:بیا داخل (سرد )
ات
وقتی درو باز کردم دیدم پشته میز نشسته کوک خیلی جذاب شده بود امروز
وای من دارم چی میگم دختر به خودت بیا همه ی مردا خیانت کار هستن
_:چرا حرف نمیزنی زبونتو موش خورده (نیشخنده )
کاری داشتی؟
+:امروز مگه عکاسی نداریم ؟
_:وای یادم رفته بود خب شد گفتی الان به دستیارم میگم بیاد تور ببره برای عکاسی
از زبونه خودم : کوک زنگ دستیارش زده تا ات با خودش ببره
بعد از چند دقیقه دستیارش اومد
ات:
وقتی دستیارش اومد معلوم بود یه هرزه هست تا منو دیده به نیشخنده زده این دختره چشه😶
(علامت دستیارش :@)
@بامن کاری داشتی ریس (عشوه)
_میخواستم ات ببری برای عکاسی
@مگه ایشون مدل جدید هست
_بلهحالا برین برای عکاسی
@باشه ریس
ات
دختره منو با خودش برد به یه اتاق و بهم لباس داده خیلی باز
ولی مجبور بودم بپوشمش
وقتی پوشیدم از اتاق آومدبیرون و رفتم برای عکاسی
یک ساعت بعد
کوک
وقتی کارامو تموم شد رفتم ببینم که عکاسی ا.ت چطور شده
وقتی عکاساش دیدم خیلی قشنگ شده بود (عاشق شده رفته 😂) متوجه حال ا.ت شدم خیلی سخته بود بهشون گفتم که عکاسی تموم کنن
ات
نگاه سنگین روی خودم حس میکردم زیر چشمی نگاه کردم دیدم کوک هست خیلی به بدنم داره نگاه میکنه منم چون حال نداشتم بی خیال شدن
وقتی عکاسی تموم شده وسایلمو جمع کردم میخواستم برم خونه دستم توسط کسی گرفته شد دیدم کوک هست کوک گفت :
_خودم میرسونمت خونه
+نه خودم میرم نیازی نیست
_وقتی ریس میگه باید بگی چشم (عصبی)
+باش
کوک منو رسوند خونه وقتی میخواستم برم خونه که کوک دستمو گرفت و گفت …..
خ
م
ا
ر
ی
عکس دومی برای رفتن به شرکت
عکس اولی برای عکاسی
۱۵.۰k
۲۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.