فیک عشق دور من P3🌱
ویو فردا صبح تو مدرسه:
مکث: هی جوجه کوچولو چطوری-با پوزخند- ا/ت:-بی محلی- مکث:-یدونه میزنه زیر گوشه ا/ت- ننه بابات بهت ادب یاد ندادن؟ اینو ک گفت ا/ت چنان آتیش گرفت ک نزدیک بود منفجر بشه ا/ت: تویه عوضی چندرغاز یبار دیگه ببینم در مورد مامان و بابام اینجوری حرف میزنی زنده ب گورت میکنم, مکث: عِ نَ بابا-پوزخند- تو هیچ غلطی نمیتونم بکنی و بهت رو دادم مث ک زبون دراوردی, ا/ت: دیگه اون توسری خوره قبلی نیستم دیگه اون ا/تیم ک باید همیشه میبود اینو تو اون مغز پوکت فرو کن -با داد- --و گذاشت رف--
ات تو مغزش: اه اه پسره ی کله خر فک کرده کیه واسه من آدم شده بهش نشون میدم ا/ت یعنی چی! تا اینو نکشم من آروم نمیگیرم همه بهش رو دادنا....
پرش زمانی اول دبیرستان(کلاس دهم)
یونا: انیو ا/تتتتتت ا/ت:هلو کیوتم خوبی؟ یونا:حاله منو ول کن امروز تست درسه تاریخ کره جنوبی داریم واهایییییی ا/ت:دیروز 2 ساعت خوندم دیگه نمیدونم بسه یا نه یونا: تو هیچ وقت دو ساعت نمیخوندیاااا همیشه بیشتر میخوندی راستشو بگو چیشده؟ ا/ت:راستش دیروز تولد جیمین بود و این هفتمین جشن تولدشه که ازش هیچ خبر ندارم و عصابم خورد بود یونا: خب بعدش؟؟ ا/ت: خب ملومه دیگه رفتم بار مست کردم یونا: از دست تو دختر....تو هنوز 16 سالته میری بار مست میکنی خیره سرت؟ ا/ت:گمشو باو یونا: هوففف حالا خب مگه میشه مامانت شماره هارو نداره؟ ا/ت: اون موقع رفتن بس که ناراحت بودن خانواده ها هیچکی به شماره گرفتن حتی فکر نمیکرد بعدشم ک رفتن دیگه دنبال شماره گشتن بی فایده بود تازشم اونجا لابد با خطه مالزی شماره گرفتن و با خط کره فرق داره:) یونا:عی بابا بریم کلاس دیر شد (تو راه رفتن به کلاس بودن که) یکی از دخترا گف وای اون دختره رو نگا اسمش ا/تَس همیشه سیاه میپوشه و بجز یونا هیچ دوستی نداره تازه قلدر مدرسه عم هست و همه ازش میترسن.... اونیکی گف وای خدای من چقد قیافش بی عصابه -ا/ت چنان چشم غره ایی رفت بهش ک بدبخ همونجا جان به جان آفرین تسلیم کرد- یونا: دختر این همه یخ بودنو بزار کنار, ا/ت: تنها کسی ک میتونه منو از همین حالت دیوونگی دربیاره همون کسیه که منو با رفتنش دیوونه کرده....بریم کلاس دیر شد یونا: عاه از دست تو.....
مکث: هی جوجه کوچولو چطوری-با پوزخند- ا/ت:-بی محلی- مکث:-یدونه میزنه زیر گوشه ا/ت- ننه بابات بهت ادب یاد ندادن؟ اینو ک گفت ا/ت چنان آتیش گرفت ک نزدیک بود منفجر بشه ا/ت: تویه عوضی چندرغاز یبار دیگه ببینم در مورد مامان و بابام اینجوری حرف میزنی زنده ب گورت میکنم, مکث: عِ نَ بابا-پوزخند- تو هیچ غلطی نمیتونم بکنی و بهت رو دادم مث ک زبون دراوردی, ا/ت: دیگه اون توسری خوره قبلی نیستم دیگه اون ا/تیم ک باید همیشه میبود اینو تو اون مغز پوکت فرو کن -با داد- --و گذاشت رف--
ات تو مغزش: اه اه پسره ی کله خر فک کرده کیه واسه من آدم شده بهش نشون میدم ا/ت یعنی چی! تا اینو نکشم من آروم نمیگیرم همه بهش رو دادنا....
پرش زمانی اول دبیرستان(کلاس دهم)
یونا: انیو ا/تتتتتت ا/ت:هلو کیوتم خوبی؟ یونا:حاله منو ول کن امروز تست درسه تاریخ کره جنوبی داریم واهایییییی ا/ت:دیروز 2 ساعت خوندم دیگه نمیدونم بسه یا نه یونا: تو هیچ وقت دو ساعت نمیخوندیاااا همیشه بیشتر میخوندی راستشو بگو چیشده؟ ا/ت:راستش دیروز تولد جیمین بود و این هفتمین جشن تولدشه که ازش هیچ خبر ندارم و عصابم خورد بود یونا: خب بعدش؟؟ ا/ت: خب ملومه دیگه رفتم بار مست کردم یونا: از دست تو دختر....تو هنوز 16 سالته میری بار مست میکنی خیره سرت؟ ا/ت:گمشو باو یونا: هوففف حالا خب مگه میشه مامانت شماره هارو نداره؟ ا/ت: اون موقع رفتن بس که ناراحت بودن خانواده ها هیچکی به شماره گرفتن حتی فکر نمیکرد بعدشم ک رفتن دیگه دنبال شماره گشتن بی فایده بود تازشم اونجا لابد با خطه مالزی شماره گرفتن و با خط کره فرق داره:) یونا:عی بابا بریم کلاس دیر شد (تو راه رفتن به کلاس بودن که) یکی از دخترا گف وای اون دختره رو نگا اسمش ا/تَس همیشه سیاه میپوشه و بجز یونا هیچ دوستی نداره تازه قلدر مدرسه عم هست و همه ازش میترسن.... اونیکی گف وای خدای من چقد قیافش بی عصابه -ا/ت چنان چشم غره ایی رفت بهش ک بدبخ همونجا جان به جان آفرین تسلیم کرد- یونا: دختر این همه یخ بودنو بزار کنار, ا/ت: تنها کسی ک میتونه منو از همین حالت دیوونگی دربیاره همون کسیه که منو با رفتنش دیوونه کرده....بریم کلاس دیر شد یونا: عاه از دست تو.....
۶۹.۱k
۳۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.