پارت ۳

پارت ۳

لینا رفت ولی دیر کرد
ته فوری با عصبانیت رفت پیش لینا
جیهوپ ویو
رفتم دنبال تهیونگ ..... دیدم موهای لینا رو گرفته و لینا ساکته ....تا دیدم کادو یونا افتاده زمین و شکسته
که دیدم لینا داره میره سمت پل منم تعقیبش کردم.... رفت رو لبه پل نشست و شروع کرد به گریه کردن .... آروم رفتم پیشش و بغلش کردم..اولش ترسید
!چیزی نیست منم ....جیهوپ
@هق ...هق .. عمو
و بغلم کرد
!ا.ت تعریف کن چی شده
@ من اومدم کادو رو ببرم ولی نمیدونم چی شد که سرم درد بدی گرفت و کادو از دستم افتاد
!الان سرت درد نمیکنه ؟
@نع
!امشب بیا بریم پیش خودم و دخترم بخواب
@اما ... مامانم
!باهاش حرف میزنم
رفتیم پیش اعضا
و من رفتم پیش ا.ت و باهاش حرف زدم
+سلام چیزی شده ؟؟
!ا.ت میشه لطفا ا.ت امشب با دختر من بخوابه ؟,
+اشکال نداره ...اگه خودش راضیه ... ولی بهتره ا.ت رو از ته دور کنیم چون همیشه تا حد مرگ ا.ت رو زده
!ممنون
؟.....
@.......
لینا داره با کی صحبت می‌کنه و چی گفت
شرط ها
۱۴لایک